؟

چه فرقی میکنه؟
درد، درده
سرطان یا طاسی
کی مسئول ارزش گذاری روی دردهاست؟

زن

زن نمی رود
تنها از هر آنچه که هست
دست می کشد!
سه سطر شروع این شعر را من نگفته ام
گاه اما...
مات می مانم
از اینکه چطور مردانی هم هستند
که اینهمه زنانه می فهمند!
مثلا همین ایلهان برک*

و تو چه بی اندازه فقط مردی!
آنقدر مرد
که نمی بینی چقدر "زنانه مرد بودن" می خواهد
ترکیبی را به دوش کشیدن:
از نگرانی های مادرانه ام
که چه می خوری؟
کِی می خوابی؟
هوا سرد است؟
از بی قراری های زنانه ام
که بی بازوانت شب ها سر نمی شوند
که با زن دیگری نباشی یکوقت
که اصلا دوستم داری؟
داشتی؟!
و از بی تابی دخترانه ام
که برای کی لوس شوم حالا؟

تو آنقدر زنانه نمی فهمی
که نمی بینی چقدر مرد بودن می خواهد
مادری را
زنی را
دختربچه ای را
هر سه را با هم در رحم ات بزرگ کنی
و اخم نکنی
و خم نشوی
و اتاق را که مرتب میکنی
میز را که می چینی
زل بزنی به گوشی ات...
زل بزنی به گوشی ات...
زل بزنی...
بزنی...
و هنوز دوستش داشته باشی
و دست بکشی!

عزیزم
خودآزاری ندارم
مردانه زنم!
See More
زن نمی رود
تنها از هر آنچه که هست
دست می کشد!
سه سطر شروع این شعر را من نگفته ام
گاه اما
مات می مانم
از اینکه چطور مردانی هم هستند
که اینهمه زنانه می فهمند!
مثلا همین ایلهان برک*

و تو چه بی اندازه فقط مردی!
آنقدر مرد
که نمی بینی چقدر

 

نوشته ای از کوهیار گودرزی

امشب سالگرد تولد شصت و نه سالگی باب مارلی است، این متن را سال گذشته در همین روز نوشتم.
باب مارلی خواننده، ترانه‌سرا و فعال اجتماعی افسانه‌ای سبک «رگی» در سال ۱۹۴۵در جاماییکا به دنیا آمد و در ۱۹۸۱در حالی که تنها ۳۶ سال داشت در اثر سرطان پوست درگذشت. مارلی از تاثیرگذارترین پدیده‌های قرن بیستم بود و با صدای گرم و صمیمی و شخصیت انسانی اش طرفداران بسیاری پیدا کرد. باب مارلی از انسانیت، آزادی، صلح و عشق‌ورزی و بر ضد تبعیض نژادی و جنگ می خواند.

در سرآغاز بهار عربی در تونس، مردم ترا...نه «بیدار شو، به پا خیز» مارلی را می خواندند و بلافاصله پس از آنکه مرد میوه‌فروش، خودش را به آتش کشید، همین جمله از ترانه روی دیواری نزدیک محل خودسوزی اش نوشته شد.

باب مارلی آهنگ بیدار شو به پاخیز را سال ۱۹۷۳ در هواپیما نوشت. با الهام از گفته‌ی ایستر اندرسون، معشوقه اش در آن ایام، باب از هاییتی باز می گشت و از دیدن زندگی فقیرانه مردم آنجا به شدت متاثر شده بود به طوریکه در طول سفر فقط روی نوشتن ترانه تمرکز کرد و بعد از نوشتن این ترانه، آهنگی برای آن ساخت و در بسیاری از کنسرت هایش اجرا کرد.
یکی از اجراهای زنده‌ی این آهنگ را اینجا ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=F69PBQ4ZyNw
See More


ترجمه بخشی از متن ترانه:
بیدار شو، بپا خیز، بیدار شو، بپا خیز ، بخاطر حقت
بیدار شو، بپا خیز، از مبارزه دست نکش

آهای واعظ برای من از بهشت پس از مرگ نگو
می دانم که ارزشهای واقعی زندگی را نمی دانی
گول درخشش طلای دروغین را نباید خورد
قصه ما هنوز بسر نرسیده،
پس چشم هایت را باز کن،
بخاطر حقت بپا خیز
اغلب مردم فکر می‌کنند
که روزی خدا از آسمان‌ها خواهد آمد
و همه چیز را عوض خواهد کرد
و همه را دلشاد خواهد کرد
اما تو اگر ارزش زندگی را بدانی
می‌روی که زندگی خودت را روی زمین بسازی
حالا چشم باز کن
برای حقت بپا خیز
از مبارزه دست نکش
زندگی حق توست پس نباید در نبرد تسلیم شوی
ما از این مکتب‌ها و بازی تفرقه افکنانه شما خسته‌ایم
از مردن و و به بهشت رفتن به نام مسیح خسته‌ایم
فهمیده‌ایم که خداوند توانا یک انسان زنده است
میتوانید بعضی ها را برای مدتی تحمیق کنید اما نمیتوانید همگان را برای همیشه فریب دهید
پس حالا چشم باز کرده اید، بیدار می شویم و بپا می شویم برای حقمان
بیدار شو و در نبرد تسلیم نشو
امشب سالگرد تولد شصت و نه سالگی باب مارلی است، این متن را سال گذشته در همین روز نوشتم.
باب مارلی خواننده، ترانه‌سرا و فعال اجتماعی افسانه‌ای سبک «رگی» در سال ۱۹۴۵در جاماییکا به دنیا آمد و در ۱۹۸۱در حالی که تنها ۳۶ سال داشت در اثر سرطان پوست درگذشت. مارلی از تاثیرگذارترین پدیده‌های قرن بیستم بود و با صدای گرم و صمیمی و شخصیت انسانی اش طرفداران بسیاری پیدا کرد. باب مارلی از انسانیت، آزادی، صلح و عشق‌ورزی و بر ضد تبعیض نژادی و جنگ می خواند.

در سرآغاز بهار عربی در تونس، مردم ترانه «بیدار شو، به پا خیز» مارلی را می خواندند و بلافاصله پس از آنکه مرد میوه‌فروش، خودش را به آتش کشید، همین جمله از ترانه روی دیواری نزدیک محل خودسوزی اش نوشته شد.

باب مارلی آهنگ بیدار شو به پاخیز را سال ۱۹۷۳ در هواپیما نوشت. با الهام از گفته‌ی ایستر اندرسون، معشوقه اش در آن ایام، باب از هاییتی باز می گشت و از دیدن زندگی فقیرانه مردم آنجا به شدت متاثر شده بود به طوریکه در طول سفر فقط روی نوشتن ترانه تمرکز کرد و بعد از نوشتن این ترانه، آهنگی برای آن ساخت و در بسیاری از کنسرت هایش اجرا کرد.
یکی از اجراهای زنده‌ی این آهنگ را اینجا ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=F69PBQ4ZyNw

ترجمه بخشی از متن ترانه:
بیدار شو، بپا خیز، بیدار شو، بپا خیز ، بخاطر حقت
بیدار شو، بپا خیز، از مبارزه دست نکش

آهای واعظ برای من از بهشت پس از مرگ نگو
می دانم که ارزشهای واقعی زندگی را نمی دانی
گول درخشش طلای دروغین را نباید خورد
قصه ما هنوز بسر نرسیده،
پس چشم هایت را باز کن،
بخاطر حقت بپا خیز
اغلب مردم فکر می‌کنند 
که روزی خدا از آسمان‌ها خواهد آمد 
و همه چیز را عوض خواهد کرد 
و همه را دلشاد خواهد کرد
اما تو اگر ارزش زندگی را بدانی 
می‌روی که زندگی خودت را روی زمین بسازی
حالا چشم باز کن
برای حقت بپا خیز 
از مبارزه دست نکش
زندگی حق توست پس نباید در نبرد تسلیم شوی
ما از این مکتب‌ها و بازی تفرقه افکنانه شما خسته‌ایم
از مردن و و به بهشت رفتن به نام مسیح خسته‌ایم
 فهمیده‌ایم که خداوند توانا یک انسان زنده است
 میتوانید بعضی ها را برای مدتی تحمیق کنید اما نمیتوانید همگان را برای همیشه فریب دهید
پس حالا چشم باز کرده اید، بیدار می شویم و بپا می شویم برای حقمان
بیدار شو و در نبرد تسلیم نشو

موهای یک زن خلق نشده؛
برای پوشانده شدن،
یا برای باز شدن در باد،
یا جلب نظر،
یا برای به دنبال کشیدن نگاه...
موهای یک زن خلق شده؛
برای عشقش،
که بنشیند شانه‌اش کند، ببافد و دیوانه شود...

نامه ای از یک پدرحتما بخوانید==============دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو زیباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن... .شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....اما به یاد داشته باش....کسانی هست...ند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند....دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست....اشتباه که کردی برخیز....اشکالی ندارد....بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند.....خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد.... زمستان است.... زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش....برای پدرت تو ملکه هستی....گریه کرده ای؟؟؟؟ رنج کشیده ای؟؟؟؟ سرت کلاه رفت؟؟؟اذیتت کرده اند؟؟؟ عیبی ندارد.... نگذار تکرار شود....گاهی تکرار یک درد دردناک تر است!!!احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن...از تمام مردهایی که میبینی و متلک نثارت میکننداز تمام مردان این شهر ممنون باش...ممنون باش که هر روز لطافت تو را،ظرافت تو را، زیبایت را یادآور میشوند... .تو قدرتمندی که با تمام ضعیف بودنت در برابرت ناتوانند...آری .... ناتوانند دخترکم تو با ارزشترین موجودزمین هستی هیچ گاه فراموش نکن.....

...

·  قهوه اىِ موهایت که رها مى شود در شهرِ دود زده ى وحشى / با آن هواى راکد و قصّه هاى دهشتناک / با مردمانِ دلگیرِ افیون زده، که خنیاگرانِ خسته ترین نُتهاى آفرینشند / همچون شعر، که در بسترهاى خیانتشان / و در تاکسیهاى لگام گسیخته ى عادتشان / و در فرازهاى بى باورِ کتابهاى مقدّسشان / و در گوشه ى دنجِ حنّاقِ کافه هاى همهمه زده شان / همیشه جارى ست و همراهشان! / جارى مى شود مثلِ شعر و مثلِ خون / که هرگز / که هرگزِ این شامِ وحشتزاى، سرِ ایستادن نخواهد داشت / باز نمى ایستد و تاب مى خورد / تاب مى خورد و تاب مى خورد و تاب مى خورد / تاب مى خورد با سرگیجه اى تهوّع آفرین و آشنا / که مى رود، خیابان به خیابان / کوچه به کوچه / خانه به خانه / پنجره به پنجره / انسان به انسان / در قامتِ نسیمى ناایستا / که تا ابدالآبادِ قصّه، حسرتِ این شهرِ بزرگ خواهد بود / مى رود و مى گذرد و زخم بر مى دارد و تلخ مى شود / از کاغذ نوشته هاى کلیه فروشان، بر دیوارهاى بیمارستان لبّافى نژاد / از مزارهاى بى نشانِ شهر / از عدالتِ دویست هزار تومانى / از لبخندهاى دروغینِِ تن فروشانِ شبِ جمعه هاى پلِ تاج / از چُرتهاى عصرگاهىِ سربازهاى مسافرِ شهرستانى، زیرِ سایه ى برجِ آزادى / از دستفروشانِ مترو و باتریهاى نیم قلمیشان، که تا ٢٠١٥ هم تاریخ دارند / از میانِ صداى خُرناسِ فرشته ى چشم بسته ى عدالت، در مقابلِ کاخِ دادگسترى / از امامزاده طاهرِ کرج / از مزارِ سنگْ شکسته ى عاشق ترینِ شاعرانِ هنوز / از دُملهاى چرکینِ شهر / از غمها و شادیها / از کوچه هاى آشتى کنان و دوستانِ دست به دست / از اخترانِ کوچه / از کوچه ى اختر / از تمامِ شهر و قصّه هایش مى گذرد / تا بیاید در همین فنجانهاى جدیدِ کافه ى مجاور، بشود قهوه ى مقابل دستانِ خسته ام / که تلخ ... / که تلخ ... / که تلخ است امّا من بدان نیز خو کرده ام ! / ... / زلف بر باد مده، بانو / دیرگاهى ست که عاشقانه هایم را براى هیچ کس نمى خوانم

·  amir_parvasnanاز مزار سنگ شکسته ی عاشق ترین شاعران هنو

جنین

برای جنین هم لالایی بخوانید!!

مطالعه‌ی جدیدی که پژوهشگران فنلاندی انجام دادند نشان داد: یک کودک می‌تواند اولین آهنگ‌های موسیقی را که قبل از تولد شنیده، برای چندین ماه بعد از تولد تشخیص دهد.

این مطالعه نشان می‌دهد که نوزاد می‌تواند صداهایی که از جهان بیرون در زمان زندگی در رحم مادر خود شنیده است را به خاطر آورد....

در این مطالعه مشخص شد مغز کودکانی که لالایی مادر خود را از درون رحم شنیده بودند بلافاصله بعد از تولد و چهار ماه بعد از آن، نسبت به گروه کنترل، عکس‌العمل قوی‌تری در خصوص لالایی مادر دارد.

پژوهشگران توصیه می‌کنند که مادران برای نوزادان خود لالایی بخوانند؛ چرا که اینکار حسی آرامش‌بخش را به هوشیاری کودک القا می‌کند.
See More
برای جنین هم لالایی بخوانید!!

مطالعه‌ی جدیدی که پژوهشگران فنلاندی انجام دادند نشان داد: یک کودک می‌تواند اولین آهنگ‌های موسیقی را که قبل از تولد شنیده، برای چندین ماه بعد از تولد تشخیص دهد.

این مطالعه نشان می‌دهد که نوزاد می‌تواند صداهایی که از جهان بیرون در زمان زندگی در رحم مادر خود شنیده است را به خاطر آورد.

در این مطالعه مشخص شد مغز کودکانی که لالایی مادر خود را از درون رحم شنیده بودند بلافاصله بعد از تولد و چهار ماه بعد از آن، نسبت به گروه کنترل، عکس‌العمل قوی‌تری در خصوص لالایی مادر دارد.

پژوهشگران توصیه می‌کنند که مادران برای نوزادان خود لالایی بخوانند؛ چرا که اینکار حسی آرامش‌بخش را به هوشیاری کودک القا می‌کند.

http://www.isna.ir/
برای جنین هم لالایی بخوانید!!مطالعه‌ی جدیدی که پژوهشگران فنلاندی انجام دادند نشان داد: یک کودک می‌تواند اولین آهنگ‌های موسیقی را که قبل از تولد شنیده، برای ...چندین ماه بعد از تولد تشخیص دهد.این مطالعه نشان می‌دهد که نوزاد می‌تواند صداهایی که از جهان بیرون در زمان زندگی در رحم مادر خود شنیده است را به خاطر آورد.در این مطالعه مشخص شد مغز کودکانی که لالایی مادر خود را از درون رحم شنیده بودند بلافاصله بعد از تولد و چهار ماه بعد از آن، نسبت به گروه کنترل، عکس‌العمل قوی‌تری در خصوص لالایی مادر دارد.پژوهشگران توصیه می‌کنند که مادران برای نوزادان خود لالایی بخوانند؛ چرا که اینکار حسی آرامش‌بخش را به هوشیاری کودک القا می‌کند.

حیوان ...

در سال 2010 انفجاری در یکی از لوله های بزرگ گاز در چین اتفاق افتاد که ده کشته و سیصد زخمی به جا گذاشت. این میمون با دور کردن این توله سگ از محل انفجار جان او را نجات داد.
Photo: ‎در سال 2010 انفجاری در یکی از لوله های بزرگ گاز در چین اتفاق افتاد که ده کشته و سیصد زخمی به جا گذاشت. این میمون با دور کردن این توله سگ از محل انفجار جان او را نجات داد.‎
 
 
آنجلینا، شامپانزه ای در یکی از باغ وحشهای فلوریدا که سرپرستی دو بچه ببر یتیم را بر عهده گرفته و در نگهداری از آنها از هیچ کوشش مادرانه ای دریغ نمی کند.
Photo: ‎آنجلینا، شامپانزه ای در یکی از باغ وحشهای فلوریدا که سرپرستی دو بچه ببر یتیم را بر عهده گرفته و در نگهداری از آنها از هیچ کوشش مادرانه ای دریغ نمی کند.‎

برای حال خودم!

https://www.facebook.com/photo.php?v=587676597953443 

 

http://www.utrend.tv/v/one-second/ 

 

 http://www.youtube.com/watch?v=4HeFJNuFWws

  

https://www.facebook.com/photo.php?v=467488953357342 

  

http://zitana.blogfa.com/post-485.aspx

 

http://www.youtube.com/watch?v=joovtHGWsr8

 

 http://new-nr.blogfa.com/post/411

 

ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻭ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺧﻮﺭﺩ
ﮐﻪ ﺿﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺳﯿﺪ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ
" ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﮕﺬﺭﺩ "
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ...
ﺁﺏ ﺍﺯ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻭ ﻃﺒﻞ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻮﺍ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻡ
ﯾﮏ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ،
ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺼﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ،
ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﮓ ، ﺑﺨﺮ ﻭ ﺑﺒﺮ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻡ
ﻧﺬﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﺣﺎﻻ
ﮐﻪ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ
ﻻﯼ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺨﻮﺍﻧﻤﺸﺎﻥ ﻭ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﺭ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﺑﯽ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻣﺰﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺑﯽ ﻃﻮﻓﺎﻥ.

 

 https://www.facebook.com/HumansOfTehran/photos_stream#!/HumansOfTehran 

 

    https://www.facebook.com/photo.php?v=484137498372646

نلسون ماندلا

آسمان به زمین بدهکار شد؛ انسانی را برد که تاریخ به احترامش همیشه ایستاده خواهد ماند، بی کلاه، با لبخند.

عباس معروفی
آسمان به زمین بدهکار شد؛ انسانی را برد که تاریخ به احترامش همیشه ایستاده خواهد ماند، بی کلاه، با لبخند. 

 عباس معروفی