تو که دستت میرسد ،کاری بکن...

تو که دستت میرسد ،کاری بکن...

پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ

این داستان نیست/ پنجشنبه آینده طناب دار بر گردن نوجوانی سفت می‌شود

پنجشنبه‌ آینده حکم اعدام یک نوجوان که سال‌ها در کانون اصلاح و تربیت انتظار اعدام دارد اجرا می‌شود. نوجوانی که امروز و در 18سالگی می‌گوید اعدامم کنید خسته شدم از بس صبر کردم تا زمان اجرای حکم برسد.
خانواده مقتول برای گذشتن از خون فرزند خود مبلغ پانصد میلیون تومان طلب کرده‌اند. نوجوان روزی صد مرتبه مرده و زنده شده، حتی یک بار تا پای... اجرای اعدام زیر چوبه دار رفته اما به دلیل نقص مدارک نجات یافته که بعید بدانم این مرتبه نجاتی درکار باشد.
یک گروه تئاتر قصد دارد اجرای روز جمعه نمایش خود را برای کمک به این نوجوان اختصاص دهد تا با جمع‌آوری کمک‌ شما هموطنان از مرگ حتمی نجات یابد. با کمک کانون وکلا و عده‌ای از مردم خیر تا به این لحظه حدود نیمی از مبلغ مورد نیاز جمع آوری شده و فقط یک همت از سوی ما باقی است تا کار تمام شود. نا امید نباشیم، در این محشر، در این برزخی که نوجوان ما گرفتار است حتی یک هزار تومانی میلیون‌ها امید می‌کارد.
از شما عزیزانم، دوستانم و نور چشمانم دعوت می‌کنم روز جمعه ساعت 21 برای تماشای نمایش "احساس آبی مرگ" به کارگردانی امین میری در فرهنگسرای ارسباران حضور پیدا کنید تا امید مادری که سال‌ها برای دیدن فرزند خود میان شمال کشور و کانون اصلاح تربیت در راه بوده نا امید نشود.
به امید دیدار...
 


حتی لازم نیست که حتما برای دیدن نمایش هم بریم.میشه بلیت خرید و نرفت.قیمت بلیتشون همت عالی هم هست! 

 

برای خرید بلیط اینترنتی،به این سایت مراجه کنید!

تفکر در زبان! قاسم عاشوری

تفکر در انتخاب کلمات
در کارگاه آموزشی "منابع انسانی" ، مدرس دوره، نکاتی در خصوص زبان فارسی و پیچیدگیهای آن مطرح کرد که بسیار جالب بود.
به محل نشست و برخاست هواپیما در زبان انگلیسی "Air Port" می گویند. ترجمه تحت اللفظی اش میشود "بندر هوایی". عربها به همین مکان "مطار" میگویند، یعنی "محل پرواز" و افغانها به آن میگویند: "میدان هوایی". ما هم که میدانید چه میگوییم: فرودگاه!
انگلیسی زبانان به محل مداوای ...بیماران میگویند "Hospital" ، که به معنای مکان آسایش و راحتی است. اعراب به آن "مستشفی" یعنی مکان شفاگرفتن میگویند، افغانها به آن "شفاخانه" میگویند و ما چنان که میدانید، تا قبل از پهلوی اول، "مریض خانه" و بعد از آن کمی شیک تر: "بیمارستان"
واقعاً چرا؟ چرا ما از Airport فقط نشستن را دیده ایم؟ اصل قضیه که "پرواز" بوده است را چرا ندیده ایم؟ شما با شنیدن کلمه بیمارستان چه تصویری در ذهنتان ایجاد میشود؟ غیر از اینکه محیطی افسرده کننده و سرد و پر از بیمار؟ این کلمه در فارسی در واقع بیماردان است! محل نگهداری بیماران. بر خلاف زبانهای دیگر که محل خوب شدن و شفایافتن است.
چرا ما میگوییم "کسب و کار"؟ نمیگوییم کار و کسب؟ مگر نه اینکه اول باید کاری باشد تا منجر به کسب شود؟ چرا میگوییم "گفت و گو" ؟ مگر قرار است دو طرف فقط حرف بزنند؟ شنیدنی در کار نیست؟ گفت و شنود نیست؟
واقعیت این است که نوع ساخت این کلمات، نشانگر نوعی تفکر است. تفکری که لابد از پس هزاران سال، پس از جنگ و گریزهای بسیار، پس از ستم کشی ها و ستمگری های فراوان و دهها افت و خیز دیگر سر برآورده و این کلمات را ساخته است. (اصلاً همین افت و خیز، مگر نباید خیز اصالتاً اول باشد؟ چرا اول افتادن را دیده ایم؟
لابد ناامیدی بر مردم دیار حاکم بوده که از شفا نومید است و Hospital برایش خانه بیماران است و بس.
لابد از بس سقوط و سرنگونی دیده، پرواز را باور ندارد و Airport را هم محل نشستن میداند و امیدی به پریدن ندارد.
لابد تا بوده در این دیار، کار اصل نبوده و اصلاً بزرگان کار نمیکرده اند. چنانکه کار فعل خران بوده است و گفته ایم: خرکار! و منظورمان پرکار بوده است.
ای کاش، در انتخاب کلمات، در ادبیات و گفتارمان، کمی وسواس به خرج دهیم.
ای کاش، این همه واژه زیبای پارسی را، در کتب قدیمی محصور نمی کردیم

نگار...

سال ها بعد، وقتی برمی گردی امروزت را نگاه می کنی، مرور می کنی، می بری زیر ذره بین، خط به خطش را می نشینی تحلیل می کنی، باید یک کاری کرده باشی که وقتی می گذاری اش توی یک کفه ترازو، توی آن یکی کفه هرچه گند زده ای را بپوشاند. باید بتوانی وقتی یقه خودت را گرفته ای که «بعد این همه سال و این همه ادعا و این همه تجربه، چند چندی؟» یک مسابقه ای نشان بدهی که نتیجه اش تحت الشعاع قرار بدهد نتیجه های دیگر را، مسابقه هایی را که بد برگزار کرده ای، ناکام بوده ای درشان، _حالا بازی جوانمردانه نبوده، داور به نفع گرفته، چمن بد بوده، دروازه بان هول کرده، فورواردت با زانو زده زیر فک دفاع حریف که اخراج بشود یا توی گروه مرگ بوده ای_، هرچه! آدم باید وقتی سال ها بعد زندگی اش را می برد با بی رحمی، به شیوه یک شهریوری زیر ذره بین، تحلیل می کند، نقد می کند، فحش را می کشد به سرتاپای بازی خودش، یک چیزی داشته باشد توی دستش که خال بالا باشد، بزند زمین، بلند فریاد بزند: «کاره آس».