*خیلی بدم میاد کسی از ارایشم یا موهام یا صورتم یا پوستم یا هیکلم حرف بزنه!!
خب اصلا به شما چه؟مگه کسی ازتون نظر خواست؟
*خاک برسرشون که نمیتونن قیمتا رو کنترل کنن هویدا ۱۳سال نذاشت قیمت نون تکون بخوره!!!
تو روح همه تون!
*البته تو روح ملتی هم که عین وحشی ها حمله میکنن به قفسه ها که فکر میکنن قحطی امده!خب بدبخت ۴روز دیگه باز باید بیای بخری کوفت کنی بدبخت!!
بجای اینکه اعتصاب کنن هیچکی هیچچی نخره!!
**اونوقت میان از کوروش کبیر و اینا حرف میزنن مهم الانه که چه ادم هایی شدیم!نه اینکه قبلا چی بودیم؟!
**قیمت سکه و دلار و طلا هم که دیگهههههههههههههههههه.......
*دلم میخواد این ۱۱صفحه رو جت مانند بخونم و تموم!
*خوابم میاد!
*خداکنه سرما نخورده باشم...سف...نماله!
*امتحانامو خوب بدم و خلاصصصصصصصص.
*گوشتم به تکونه یارو ایمیل داده باشه
ادما همش دنبال ابتکارن مثلا نقاشی رو اب /رو برگ/رو شن/رو چمن با لب با اثر انگشت با ...روی پست میوه ها با انگشتاشون با پوست تخم مرغ...
عاشق این ساعات قبل خواب عصرگاهی ام !سکوت است و کمی ولوله ی خواب و افتادن توی نرمی بالش و تخت و هی غلت زدن و ساعت را چک کردن!
به طعم عصر اپرا و دنیای مالکوم و هنوز وایستادیم!!
اینکه امتحانم نزدیک است تمام شود...کاش سفر جور شود ...
گاهی فکر میکنم تنها دلخوشیم اونه ...
یعنی دلخوشیام با اون معنا پیدا میکنه !
کاش گلی اونا سالم بمونه!کاش اس م دلیور بشه!کاش دیر نرسه اس م !مرسی خدا!
کاش برادر اون دختره خوب بشه همونی که با قفل فرمون یکی زده بود تو سرش!کاش دنی و نی...خوب شن!کاش مینا خوب خوب بشه +ُ-ش جاش عوض شن!کاش فافا قبول شه و شر کنده بشه با نمره عالی و دلخواه کاش معدلم بالای ۱۷بشه مشهد درست شه دکت...قبول شم!مامانم سالم و خوش اخلاق باشه از پول و دست و پا نیفته هیچکی و او!روح همه شون شاد باشه!
خارج...درست شه!مریضیمون رفع شه !شر اشرار کنده بشه!
سردردم خوب شه!وضع اقتصاد هم ...
همه اونقدری پول داشته باشن هرکاری بخوان باهاش بکنن یعنیی خوب ها !شرمنده کسب نباشه!زندانیا سیا/*سی ازاد بشن و موسو/ی و کرو/بی نیز
چشم و گوش وزبانمون از آن تو بشه.
خسته شدم دلم یک دل سیر تنهایی میخواد و گریه و اهنگ و نوشتن توی این خانه !
خدایا یعنی میرسه روزی که دونگجین درسش تموم بشه و ازدواج کنه و بره با خوشبختی سرزندگی و کارش!دیگه واسه نمره و امتحان و تست و وقت درس خوندن گریه نکنه!
خدایا یعنی میرسه زمانی که من یکی بیاد دنبالم و بریم بگردیم و دیگه نخوام حسرت روزا و کارای مونده م رو بخورم!
یکی باشه که وقتی سرم درد میاد اس بده و بگه الهی پاشو بریم دکتر!
یعنی میرسه زمانی که من خارجه درس بخونم و فکر کنم هیچ کار نمونده ای توی دهه ی ۲۰زندگیم ندارم!
دکتر/ا+ازدواج +درس تو خارج و +سلامتی و عشق و مامان وخواهر م باشه و اینا و خودم ناراحنی نداشته باشیم...
واااااااااای چرا من بجای اینکه خوشحال باشم مقالم توی همایش پذیرفته شده و حالا باید اصل مقاله رو بفرستم یا باید اصلاح کنم ناراحت میشم !
چرا نمیتونم عاشق تحقیق و مقاله نوشتن باشم!
به خدا خسته شدم تمام زندگیه من و خاندانم توی درس خلاصه شده !
من حسرت سوگول رو و مریم و مهره و اصلا ارزو رو میخورم با نی.نی اخه این چه زندگیه گ/یه بدون عشق و تنهایی و اصلا سفر و ....
خسته شدم از این شرایط نه کاری نه درسی مورد علاقه م نه اینده ی مشخصی حتی تا عید نه سفری نه تحولی ....
خاطرات مشترک
شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
شما یادتون نمیاد، ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
شما یادتون نمیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
شما یادتون نمیاد، انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
شما یادتون نمیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.
شما یادتون نمیاد، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما یادتون نمیاد، اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا
شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
شما یادتون نمیاد، …تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!
شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
شما یادتون نمیاد، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمیزد.
چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی…….و زمان خوبم و همه بچه های اون موقع…. یاد اون روزا بخیر