باز جام جهانی

حالا دیگر ۲۴ ساعت از آن «اتفاق» به یاد ماندنی می‌گذرد و خیال می‌کنم بتوانم به دور از هیجانِ دقایق نخستین، از خوشحالی‌ام بنویسم از این باخت. حتی بیش از مساوی. و جسارت به خرج دهم و بگویم حتی بیش از بردن آرژانتین، غول فوتبال دنیا.
واقعیت این است که اقتضایِ سطحِ فوتبال ما، بردن تیمی مثل آرژانتین نیست. حتی مساوی هم نیست. البته که اگر بازی را می‌بردیم، اگر آن پنالتی مسلمِ دریغ‌شده را گل می‌کردیم یا آن ضربه‌ی سر بی‌نظیر به تور دروازه می‌نشست، من هم تمام شب گلو پاره می‌کردم و دست می‌...افشاندم و قهقهه سر می‌دادم؛ اما بابت تجربه‌ی یک اتفاق معجزه‌آسا، نه تحقق یک واقعیت انکارناپذیر. (ساده است، مقایسه کنید با پیروزی‌های والیبالی‌مان که غول‌های والیبال جهان را می‌بریم، نه با معجزه و شانس، که در یک روند واقعی، قابل پیش‌بینی و تکرارپذیر.)
برگردم به خوشحالیِ شاید عجیب و غریبم. به دقیقه‌ی ۹۲؛ شوت مسی؛ شیرجه‌ی حقیقی. بگذارید بگویم تصویر دروازه‌بان که با تمام وجود، توان و تمرکزش به سمت توپ شیرجه رفت تا ضربه‌ی بهترین بازیکن جهان را بگیرد، و نتوانست، غرورآمیزترین تصویر ملی بود که از ۸۸ به این سو به یاد دارم. تصویرِ باشکوهی از مردمانی جنگنده، شریف و با اعتماد به نفس. که می‌جنگند - تا لحظه‌ی آخر - و شکست می‌خورند، اما جز تحسین چیزی برای خودشان نمی‌خرند. آن عضلات کشیده‌ی «حقیقی» وقتی به سمت توپ دقیقه‌ی ۹۲ می‌رفت، نمایش باشکوهی از نهایتِ تلاشِ صادقانه‌ی یک «تیم» بود که «همه»شان را رو کرده‌اند. و چه باک اگر این «همه» در برابر واقعیتی انکارناپذیر به قدمت فوتبال جهان و بازیکنان بی‌نظیرش شکست بخورد؟ من تصویر این شکست را برتر از هر پیروزی قاب می‌گیرم و یک جا نگه می‌دارم. یک جا که در روزهای ناامیدی از وطن، روزهای خالی از امید اتفاق و معجزه، روزهایِ هجوم «دور ایران رو تو خط بکش» و «این وطن، وطن نشود» - که می‌دانم کم هم نخواهد بود - بتوانم دست بیندازم، برش دارم، نگاهش کنم و به یاد آن شبی که باختیم، اما «همه» بودیم و «با هم» بودیم، سرم را بالا بگیرم، مشتم را گره کنم و سرشار از این امید شوم که بلی! روزهایی هم بود که - گیرم که روی کاغذ، توی زمین، روی برگه‌ی رای، باختیم - اما شد، آن‌چه باید می‌شد.

پ.ن:
«اتفاق» : [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) با هم یکی شدن . یکی گشتن . هم‌پشتی کردن . با هم نزدیک گشتن . همدستی . همکاری . اتحاد. سازواری . مقابل اختلاف و نفاق:
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست.
.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد