ابراهیم نبوی این کشور

یکی از خوبی های خارج، یعنی بخش اعظم جهان غیر از ایران، این است که بالاخره هر چیزی شروع شده باشد، بعدا تمام می شود. در این مملکت محترم ایران یک چیزی وقتی شروع شد، تمام شدنش با خدا هم نیست. یکی می شود مثل جنتی که به دنیا آمدنش دست خداست( البته خیلی مطمئن نیستم) ولی وقتی به دنیا آمد، دیگر نمی میرد. موسوی و کروبی و رهنورد می روند حصر، دیگر کسی یادش می رود که این آدمها بالاخره یا باید آزاد شوند، یا باید مجاکمه شوند، یا باید یک چیزی بشوند بالاخره. پنج میلیون نفر می روند از کشور بیرون که دو ماه بعد برگردند، بکلی یادشان می رود که برای چی رفته بودند. طرف رئیس جمهور می شود و هشت سال رئیس جمهور می ماند، دیگر دلش نمی آید بعد از پایان ریاست جمهوری برود خانه شان. رابطه مان با آمریکا قطع می شود همین طوری تا ابد قطع می ماند، بخدا شوخی نمی کنم، یکی را در زندان اوین دیدم که شانزده سال « بازداشت موقت» بود. همین است که خمینی عکس اش سی سال روی اسکناس می ماند، ولی تمام خانواده اش خانه نشین می شوند. اصلا انگار واحد زمان در این مملکت یک سال و ده سال نیست. همین می شود که الآن هم پادشاه داریم، هم ملکه داریم، هفت هشت تا رئیس جمهور بالفعل و یک محسن رضایی بالقوه رئیس جمهور داریم. حالا منظورم این بود که رضا ضراب در ترکیه آزاد شد. ولی بازداشت بابک زنجانی تمدید شد. تازه توکلی هم گفته که « پیشنهاد می کنم کروبی و موسوی یک مقدار بیشتر در حصر باشند تا شرایط و اوضاع کشور بهتر شود.» البته جنتی هم گفته بود که « آزادی موسوی و کروبی نقشه آمریکاست.» علی لاریجانی هم که انگار دکارت درباره هستی و نیستی و ممکن و وجوب نظر می خواهد بدهد، گفته است « دلیلی وجود ندارد افراد را در حصر نگه داریم.» یک جوری حرف می زند انگار نه انگار این سه نفر باضافه پانصد نفر دیگر چند سال است همین طور در وضعیت « استندبای» هستند. .... بیا! ما هم خارجی شدیم رفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد