لینک و نوشته های خوب

https://www.facebook.com/photo.php?v=219280734939042

(رابطه انسان و حیوان)

به دست آوردن، نیازمند شجاعت است؛ ولی پیش از آن، باید شجاعت از دست دادن داشت. چه بسا آدمها که میخواستند چیزهایی را به دست بیاورند، ولی از ترس از دست دادن داراییهای کم خود، از آن چیزها چشم پوشیدند. «از چیزی باید کاست تا به چیزی افزود». دوستانی داشتم با هوش سرشار و ذهنی روشن. دلیر نبودند. از پس سالها، حاصل بودنشان فرقی با آدمهای معمولی نمیکند؛ هوششان فرسوده شد و ذهنشان تیره. بر آنچه داشتند... هم چندان نیفزودند. نمیخواستند جایی را که نشسته بودند، ترک کنند و در عین حال، میخواستند به جایی جلوتر یا بالاتر هم دست بیابند؛ در حالی که بر خلاف آدمهای معمولی میتوانستند آنجای جلوتر یا بالاتر را تخیل و تصور کنند. ولی نه خیال نه خواستن آنجای دیگر، بسنده نبود. بعدها کم کم فهمیدم، آدمها به هر چه میرسند از سر دلیریشان است نه هوششان یا تمناهایشان. جهان، قمارخانهای پرنیرنگ و ستمرنگ است. پُردلان به آن پا میگذارند و بُزدلان تنها به تماشا میایستند. پُردلان چه بسا هیچ بار نبرند و بُزدلان هم از باختن مصونباشند، ولی همین شجاعت، در زندگی انسان دلیر، معنا و شور و امید میآفریند. دست آخر، اگر سود و بُردی هم در کار باشد، از آن کسی است که بارها باخته یا دارایی خود را بارها در معرض باختن نهاده است.نه تنها هیچ ثروتی بدون شجاعت به دست نمیآید که شجاعت خود ثروت است؛ ترسوها بینوایان جهاناند.

https://www.facebook.com/photo.php?v=729406687076336&set=vb.260951150588561&type=2&theater

(غلبه بر ترس)

http://www.videomix.cz/video/pi8o_vLNv5I/

(رابطه زن و مرد –ازیتا ساعیان)

https://www.facebook.com/photo.php?v=744796548863896

(قضاوت بودن درجای دیگری)

https://www.facebook.com/photo.php?v=10152217456058954

(رقص اعتراضی زنان مصری)

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا ! فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم ! نه …. من فقط فهمیدم : وقتی دلت با من نیست
بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند … !
خداحافظ گری کوپر ـــ رومن گاری

چرا مسلمانان از مردمان دیگر دروغگو تر و خلاف کار ترند؟
بشنوید از زبان خواجه نصیر توسی
راز نابخردی مسلمانان از زبان خواجه نصیر الدین توسی (طوسی)
"خواجه نصیر الدین " دانشمند بزرگ روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن ناچیز می نماید و آن این است :

در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هرجماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد شمایم و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود:
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر"دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز ازخود راضی و شادمان می بیند ..
ابوالحسن کسلانی, اسرار اللطیفه و الکسیله

ادمهـا رو از رو عـکسـاشـون نشناسیـد ~
آدمهـا،
از بی حوصلگی هاشون .
از خستگی هاشون ....
از دلتنگی هاشون .
از غصه هاشون .
از هیچکدوم،
عکس نمی گیرن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد