...

این وبلاگ ؛ آهنگش دیوونه م میکنه میبردم تا مرز جنون و... 

یک وقتهایی بیدلیل حالم بد میشه بی دلیل دلم شور میزنه بعد توی ذهنم روی کاغذها شروع میکنم به نوشتن به گشتن اینکه چی حالمو بد کرده الان گشتم توی امروزم یادم اومد که امروز توی خیابون جمهوری داشتیم توی اتوبوس رد میشیدم بعد جمعیت و امبولانس و اورژانس و...الان که یادم میافته سرچ میکنم ... 

دونفر کارگر زن از ترس از آتش ،با همه ی هشدارهایی که بهشون داده میشه خودشون رو از پنجره پرت میکنن پایین و...! 

 

دلم میخواد داد بزنم بگم لعنتی ها ،روز تعطیل چه وقت کار است؟ دلم میخواد یقه ی اون کارفرمای عوضی رو بگیرم بگم میذاشتی کام این عید زهرمارمان نشود ... 

 

خسته و غمگین و دلتنگ و عصبانی و ناراحت ... 

و این آهنگ ...آهنگ این وبلاگ... مرا میبرد به مرز جیغ کشیدن و... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد