زنده باد کارشناسان ِ با شعور - مرگ بر فقیران ِ تنبل و بی مسئولیت و بی شعور و افسرده" ... شبکه 3 یه سریالی میده که ایده اش رو دوست دارم... خرده ستمگران... راجع به ظلم های به ظاهر کوچک اما دامنه داری که در زیست روزمره مان شاهدش هستیم و از کنارش راحت می گذریم و چه بسا عاملش هستیم... اپیزود دیشب این سریال راجع به کارگری بود که بی کار شده بود و بی پول و بی خانه و آواره... در نهایت هم ناخواسته وارد ماجرایی از قتل و سرقت میشود... بلافاصله بعد از این سریال، یک "کارشناس بهداشت روان" بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود و راجع به "افسردگی" این کارگر و همسرش حرف میزند! آنها را آدمهایی میداند که نمی توانند از زندگی لذت ببرد! داستان سریال را قصه یک سقوط میخواند! ناتوانی کارگر در پیدا کردن کار را به خاطر این می داند که او نحیف و در هم شکسته و افسرده شده... بعد هم حقیرانه حکم میدهد که همه اینها مجوزی نمی شود برای بزهکاری! این کارشناس مسئول و فهمیده، پیام این سریال را این می داند که می توان با فقر هم شادمانه زیست، می توان فقر را لمس کرد اما نلغزید! .... بله... جامعه ای که افرادش را در فقر و فلاکت رها میکند، باید هم کارشناسانی را پرورش دهد که "مسئولیت شخصی" همه ی این فقیران را به آنها یادآوری کند و از این هم فراتر، آنها را متهم ردیف اول مصیبت هایی که بهشان وارد شده بداند. وظیفه اصلی این کارشناسان نه کمک به مردمان، بلکه پنهان کردن ساز و کارهای اصلی است که در سطح کلان موجبات فقر و فلاکت آنها را فراهم کرده است... زنده باد کارشناسان فهمیده، مرگ بر فقیران نفهم...
پ.ن: با توجه به اینکه این سریال ظاهرا برای چند سال پیش بوده، احتمالاً اینگونه سخنان به اصطلاح کارشناسی، مجوز پخش سریال هم به حساب می آید.
نوشته ای از نوح منوری
روز شنبه انسانی دیگر جان خود را از دست می دهد. مرگی دیگر در کنار ۲ جان باخته پیشین. مسعود پویان، معلم خوزستانی که دررشت زندگی می کند به اتهام قتل عمد شنبه صبح به دار آویخته می شود. ماجرا از این قرار است که عصبانیت آنی این معلم در تابستان ۸۶ واقعه تلخی را رقم زد که دو نفر کشته شدند و نفر سوم را در آستانه مرگ قرار داد. طبق عبارات صریح رای دادگاه، یکی از مقتولان به دلیل اختلافاتی که با مسعود پویان، فوق لیسانس جامعه شناسی و دبیر خوزستانی ساکن رشت داشته به همراه دو پسرش از طبقه سوم خانه به طبقه دوم آمده و با وی درگیر شده اند. این درگیری به داخل خانه پویان کشیده شده است، در حالی که همسر او در حمام بوده و نمی توانسته مانع درگیری شود. پویان برای مقابله با آنها به کارد آشپزخانه پناه برده و دو نفر از آنها، هرکدام یک ضربه خورده اند که این ضربه به نقاط حساس یعنی ریه یکی و قلب دیگری اصابت کرده و بلافاصله درگذشته اند.
به گزارش قانون، دادگاه، قتل یکی از آنها را که جسدش داخل خانه افتاده مصداق دفاع مشروع و قتل دیگری را به دلیل اینکه جسد او در پاگرد ورودی افتاده قتل عمد و موجب قصاص می داند.
پس از طی تشریفات قانونی و با گذشت هفت سال از این اتفاق، اکنون پویان در آستانه قصاص قرار دارد. وی پدر و مادر ندارد، بستگانش ساکن خوزستان هستند و همسرش درگیر اداره زندگی و فرزندان بوده و کسی از بستگان برای جلب رضایت از تنها ولی دم اقدام نکرده است.
اکنون معلمان تهران و رشت که خبر اعدام قریب الوقوع او را شنیده اند و او را به خوشنامی در آموزش وپرورش می شناسند نگران و برای جلب رضایت و بخشش از سوی ولی دم فعال شده اند. آنها در نامه دیگری به خانواده مقتول، آورده اند: «اکنون پس از سال ها پیگیری قضایی پرونده و تشکیل جلسات متعدد دادگاه، حکم قصاص آقای مسعود پویان راد در دستان شماست.
سال ها قبل و تنها در لحظاتی چند، خواسته و ناخواسته، او جان عزیزانتان را ستاند و اینک شما براساس حکم قانونی قادرید که تنها در چند لحظه، چشم در چشم او دوخته و با دستان خود، طناب دار بر گردنش انداخته، جان او را بستانید و مهر پایان بر زندگانی او بزنید.»
در ادامه نامه این معلمان آمده است: «می توانید در تاریک و روشن سحرگاهی سرد، طناب دار بر گردنش انداخته و آنگاه پاهای لرزانش را در هوا نظاره گر باشید تا آب سردی بر شعله افروخته انتقام در قلب سوگوار شما باشد یا می توانید با کرامت و بزرگواری از حق بی چون و چرای خود که قانون و شرع به شما داده، به فرمان الهی که عفو و گذشت را بر قصاص ترجیح داده است از خون مسعود پویان بگذرید و از گذشت خود، مشعل افروخته کرامت را فروزان سازید.»
در پایان یادآوری شده است: «با انتخاب راه نخست، شاید کسی شما را سرزنش نکند اما این انتخاب پایان راه است؛ اما انتخاب راه دیگر، نه تنها پایان نیست که آغاز راه است. راهی که هدایت گر فرزندان ما و فرزندانِ فرزندان ما خواهد بود.»
لازم به ذکر است شنبه ۱۱آبان ماه، جمعی از معلمان و فرهنگیان رشت جهت همدردی با خانواده مقتولان به محل کار دختر مقتول مراجعه و از خانواده او تقاضای بخشش کردند. روی پلاکاردهای آنان نوشته شده است: «عزیزان، بخشش خود را الگویی بسازید که توسط معلمان به دیگران آموخته شود» و در پارچه نوشته دیگری آمده است: «شما که داغ را می شناسید، با بخشش، روح بزرگ خود را نشان دهید».
تلاش برای جلوگیری از اعدام یک معلم
۳۰۰ معلم آموزش وپرورش تهران و رشت روز یکشنبه طی نامه ای به مقامات رسمی کشور با اشاره به اعدام قریب الوقوع دبیر جامعه شناسی شاغل در آموزش وپرورش رشت درخواست کرده اند اجرای حکم برای رسیدگی دقیق تر و جلب رضایت ولی دم متوقف شود.
در این نامه با اشاره به نظر متفاوت برخی از قضات و همچنین نامه رییس مجلس نهم و نیز امام جمعه رشت به رییس قوه قضاییه، آمده است: «خداوندی که حق قصاص را مقرر داشته بر ترجیح عفو تاکید کرده است.» بر اساس تصمیم اجرای احکام، این معلم جامعه شناسی که «مسعود پویان راد» نام دارد قرار بود در شهر رشت روز پنجشنبه ۱۶آبان به دار آویخته شود که اجرای حکم تا روز شنبه به تعویق افتاد.
امضا کنندگان نامه و نیز تعدادی از نویسندگان و ناشران رشت در نامه های جداگانه دیگری به «آیت الله زین العابدین قربانی» امام جمعه رشت با اشاره به زمان اندکی که تا اجرای حکم قصاص این معلم باقی مانده است و تلاش هایی که برای جلب رضایت از ولی دم صورت گرفته و هنوز ادامه دارد، از وی خواسته اند ضمن تلاش برای کسب رضایت خانواده داغدار از هر طریق قانونی و خداپسندانه جهت تاخیر در اجرای حکم به ویژه رعایت حرمت ماه حرام اقدام کند تا فرصت لازم برای ادامه فعالیت این معلمان فراهم شود.
در گذشته همسر این معلم در نامه ای که جهت پیگیری پرونده نگاشته به برخی ابهامات در این مورد اشاره کرده (نامه در دفتر تحریریه قانون موجود است) و با اشاره به نامه فوق هم امام جمعه رشت که نماینده مردم شهر در مجلس خبرگان رهبری نیز هست و هم دکتر علی لاریجانی، رئیس قوه مقننه در نامه هایی جداگانه به رئیس قوه قضاییه از وی درخواست کرده بودند با توجه به نامه همسر پویان و پیگیری های صورت گرفته و ابهامات موجود در پرونده و با نظر به اهمیت موضوع و اینکه پای جان یک انسان در میان است، رئیس محترم دستگاه قضای کشور از اختیارات ویژه خود استفاده کرده و با اعمال ماده ۱۸ اجرای حکم اعدام را متوقف و پرونده را مجددا بررسی نمایند.
باید تاکیر کرد که بر اساس ماده ۲۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید قتل باید بر اساس قصد قبلی باشد تا عمدی محسوب شود. ماده ۲۹۱- جنایت در مورد زیر شبه عمدی محسوب می شود:
الف- هرگاه مرتکب نسبت به مجنیٌ علیه قصد رفتاری را داشته لکن قصد جنایت واقع شده یا نظیر آن را نداشته باشد و از مواردی که مشمول تعریف جنایات عمدی می گردد، نباشد.
با توجه به اینکه بر اساس قانون جدید مجازات اسلامی حکم قصاص به قتلی داده می شود که ثابت شود مجرم با قصد قبلی مرتکب قتل شده است عاجزانه از آیت الله لاریجانی درخواست می کنیم با استفاده از اختیارات خود دستور اعمال ماده ۱۸ را صادر نمایند تا پرونده مجددا بررسی شده و از اجرای حکم اعدام این معلم جلوگیری شود.
کتاب خواندن و کتاب نوشتن برای من فقط یک علاقه یا نیاز ساده نیست٬ خواندن و نوشتن برای من گاهی معنی انتقام گرفتن میدهد. انتقام گرفتن از زندگیه کوتاهی که در طول آن فرصت تجربه همه چیز را نمیشود داشت. انتقام گرفتن از رابطه هایی که از آنها می گریزم٬ و آن را به تعفن برخی از کلمات پوچ ترجیح میدهم. انتقام از زمان٬ از مکان ٬ از پوچی ها٬ از کثافت٬ از تعفن٬ از هر آنچه هست و زیبا نیست!
مریم رحیمی!
البته میشه گفت کتاب خوندن و عکس دیدن در عین حال میتونه ادم رو باخبر کنه از خیلی از فرصت هایی که فرصت تجربه ش رو نداشتیم!
==========================================
آنها که شکنجه کرده اند ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ِ ﻧﮕﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ، ﺍﺯ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ِ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ِ ﺧﻮﺏ، ﺍﺯ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ِ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ، ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ِ ﺑﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ . ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﯼ ﻓﻼﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ
ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺗﻮﯼ ِ ﺣﯿﺎﻁ ﻟﯽ ﻟﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺳﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺷﺎﯾﺪ. ﺣﺘﯽ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﺍست ..
به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم ! و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟! یک مادر می تواند ۱۰ فرزندش را نگهداری کند ، اما ۱۰ فرزند نمی توانند یک مادر... را نگه دارند ! به سلامتی همه مادر ها . . . به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز ، جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من ! سلامتی همه مادر ها . . . به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت . . . به سلامتیه مادرایی که با حوصله ای راه رفتنو یاد بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! سلامتی مادر وقتی غذا سر سفره کم بیاد ، اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . . به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره ، به سلامتی همه مادرا . . . به سلامتی اونی که وقتی از مدرسه می اومدم خونه ، میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰ تا صلوات فرستادم تا امتحان تو ۲۰ بشی . . . به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره . . . ! به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته . . . ادعای عشق میکنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مادرمان را ! به سلامتیشون
ما آدمهای خوبی بودیم . از آنها که دستمان به کتک نمی رفت . دهانمان به بد گویی نمی رسید . نماز می خواندیم و لحظه های تنهایی در بسترمان را ، به شراکت هیح تنِ نا پاکی نمی گذاشتیم . کتابها را ورق زدیم ، زیر باران با درختها پیمان بستیم . تنهایی را به آواز خیالمان گوش دادیم . عاشق شدیم . راه رفتیم . دروغ نگفتیم . خیانت نکردیم . ما جوانی مان را لب طاقچه کنار درس و کتاب و عکس سهراب گذراندیم .
ویراژ ندادیم . راه راست را گرفتیم و رفتیم . با یک چمدان که پر بود از ترسهای کودکی و آرزوهای جوانی به سمت بزرگ شدن سفر کردیم . ساز ِ تنهایی مان هم شد چاهی که در آن فریاد می زدیم . اخلاق را می دانستیم . شرف داشتیم . دنبال معجزه بودیم حتی . خلاصه اینکه می خواستیم بد نباشیم .
عاشق که شدیم تنمان را به زمین نزدیم . درد که داشتیم فریاد نکشیدیم . زخم اگر بود با آن ساختیم . باران که بارید چتر نداشتیم . سوسک ها را نکشتیم . پرنده ها را غذا دادیم . اشک هایمان را خودمان پاک کردیم . بی پدر شدیم . بی مادر ماندیم . برادرمان سوخت ، خواهرمان رفت ... ما دستهایمان به جز زانوان کوچکمان به هیچ جای دیگری وصل نبود .. ما زیاد یا علی گفتیم ..
ما فقط گول خوردیم ..به دام افتادیم . به دام اینکه فکر می کردیم خوشبختی حق ما نیز هست ... ما آدمهای خوبی بودیم اما زیادی ساده بودیم ... زیادی احمق بودیم ...
از وبلاگ آینه ها