گام ششم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

4 شکل مهم عبارات تاکیدی مثبت :
1-    شفاهی و فردی :در این روش جمله ای را با سلیقه ی خود و با رعایت شرایطی که در جلسات گذشته گفتیم ، تنظیم کرده و آن را خودمان برای خودمان به صورت شفاهی تکرار می کنیم تا وارد ضمیر ناخودآگاه ما شود.

2-    شفاهی و غیر فردی :در این روش از فرد دیگری هم کمک می گیریم ، این فرد می تواند خواهر یا برادر ، پدر یا مادر ، همسر و یا دوست باشد. بدین صورت که ما جملات تاکیدی مثبت را تکرار کرده و فرد مقابل ، تایید می کند.

3-    آواز و شعر :شعر و آواز و جملات ریتم دار ، در برانگیخته شدن انگیزه های برخی افراد نقش بسیار مهمی ایفا می کنند ، آواز و شعر به بعضی واقعا انگیزه می دهد ، اگر از این دست افراد هستید ، جملات تاکیدی خود را به صورت ریتمیک و با  زبان ساده تکرار کنید.

4-    کتبی : می توانیم عبارات مثبت را روی کاغذ آورده و آن را در جایی که زیاد میبینیم – مثلا در اتاق – نصب کنیم ، البته باید توجه کرد چنانچه در اطراف ما افراد منفی حضور دارند که با دیدن جملات به تمسخر و دلسرد کردن شما می پردازند ، بهتر است از نوشتن و در جای عمومی قرار دادن ان خودداری کنید.

یکی از نکاتی که باید در هنگام تکرار جملات تاکیدی مثبت بدان توجه کرد ، "انتظار" است.
قانونی وجود دارد که می گوید :
" انتظار بیشتر از خود و دیگران داشتن ، به شدت بر بهبود عملکرد تاثیر دارد."
ما باید انتظارمان از خود و دیگران را بالا ببریم ، البته فراموش نکنیم که انتظار با توقع کاملا متفاوت است.
اجازه بدهید مثالی واقعی بزنیم :
"دوستی برایم تعریف می کرد : ما در یک آپارتمان زندگی می کنیم ، صاحب آپارتمان ، پیرزنی بسیار بداخلاق است که در طبقه ی اول می  نشیند و روزی نیست که به ساکنان و مستاجرانش روی تند نشان ندهد و کلا هیچ کس از نیش و کنایه هایش در امان نیست.

یک روز من تصمیم گرفتم در مورد برخورد این پیرزن با خودم عبارات تاکیدی بکار ببرم و همزمان قانون انتظار را نیز در این مورد رعایت کنم ، بدین ترتیب ، ابتدا از صبح مدام با خودم تکرار می کردم به لطف خدا امروز خانم صاحبخانه با من به خوبی رفتار می کند ، همزمان ، انتظار خود را نیز بالا بردم ، یعنی انتظار داشتم با من خوب برخورد کند ، به طوری که واقعا به یقین رسیدم که امروز پیرزن همسایه بر خلاف همیشه که به نحوی گیر میداد ، با من بسیار خوب برخورد خواهد کرد.

نتیجه شگفت انگیز بود !

وقتی وارد آپارتمان شدم پیرزن صاحبخانه لبخندی به من زد و گفت : چطوری پسرم ؟ خسته نباشی !"

باز هم تاکید می کنیم که انتظار با توقع متفاوت است.

اگر ما همزمان با عبارات تاکیدی مثبت ، انتظار را نیز از خودمان بالا ببریم ، گام مهمی برای رسیدن به خواسته هایمان برداشته ایم.

گام پنجم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

وقتی از ابن سینا پیرامون دلیل موفقیتش می پرسند می گوید :

 


" 4 ساله بودم که استادم مرا نابغه خطاب می کرد ، او به من گفت هر روز این جمله را چندین بار تکرار کنم * حافظه ی من هر روز بهتر و بهتر می شود.* به توصیه استاد عمل کردم و هر روز چندین بار این جمله را تکرار می کردم چنانکه باورم میشد.

 


کار به جایی رسید که گذشته ی دور خود را به یاد آوردم ، زمانی را به یاد آوردم که در قنداق بودم و دنیا را سوراخ سوراخ می دیدم ، روزی از مادرم در مورد این موضوع سوال کردم ، مادرم در کمال شگفتی گفت : آری ، زمانی که در قنداق بودی من در حیاط خانه کار می کردم و برای اینکه خطری از جانب حیوانات خانگی و حشرات متوجه تو نشود ، آبکش بزرگی را بالای سر تو می گذاردم."

 


مثال دیگر ادیسون است ، جالب است بدانید ادیسون 1093 اختراع اساسی و مهم دارد. وی در مورد زندگی اش می گوید:


" 16 ساله بودم که به جرم کودن بودن از مدرسه اخراجم کردن ، روز یا شبی رو به یاد نمیارم که از پدرم کتک نخورده باشم.
موفقیت من دو دلیل مهم داشت ، یکی پشتکار فراوانی که داشتم و دیگری مادرم که علی رغم بداخلاقی های پدرم به شدت مرا دوست داشت و همیشه با شوق تمام مرا *نابغه* خطاب می کرد. به طوری که باورم شد نابغه هستم و به این جایی که هستم رسیدم."

 

یکی از مشکلات عمده ی ما "منفی" هایی است که در زندگی ما جاری است و توسط خود یا اطرافیانمان مدام تکرار می شود به طوری که به یک باور عمیق در ما تبدیل می شود.


گوته می گوید :" بزرگترین شیطان گمان بدی است که نسبت به خودت داری."

 

بهتر است از همین امروز که می خواهیم در جاده ی موفقیت و تحول گام برداریم ، واژه های "نمی شود" ، "نمی توانم" و "نمی گذارند" را از ادبیات کلاممان حذف کنیم.
کلمات نقش اساسی در جهت دهی به ضمیرناخودآگاه ما ایفا می کنند ، به این دو نکته ی بسیار مهم توجه کنید.

 

1-    در جملات تاکیدی مثبت خود کلمات منفی بکار نبرید


بعضی از جملات شاید به خودی خود منفی نباشند ، اما کلمات منفی در آنها بکار رفته است. باید توجه کنیم در عبارات تاکیدی مثبت حتی کلمه ی منفی نیز نباید بکار ببریم ، چرا که ضمیر ناخودآگاه به تک تک واژه ها توجه می کند.
منفی ها و مشکلات در زندگی ما وجود دارند ، اما ما به لطف خدا اثر آنها را در زندگی خود خنثی کرده و بر آنها غلبه می کنیم"


ما با بی توجهی به منفی ها ، سعی می کنیم اثر آنها را در زندگی خود خنثی کنیم.


در اینجا یک نکته ی اساسی و بسیار مهم را نباید فراموش کرد ، همانطور که در جلسه ی نخست گفتیم ، بنابر یک قانون طبیعی تا شروع به انجام کاری می کنیم ، در مقابل آن مقاومت می شود.


بنابراین طبیعی است که تا شروع به تفکر مثبت و مثبت اندیشی در زندگی می کنیم و سعی می کنیم منفی ها در ما اثری نداشته باشد ، شیطان زمزمه های منفی را در ذهن ما تقویت کرده و منفی ها را بزرگ جلوه می دهد و با جملاتی از جنس جمله ی زیر سعی می کند ما را از تحول و مثبت اندیشی بازدارد.


چرا خودتو گول میزنی ؟
مگه میشه مشکلات رو ندید گرفت ؟
اینا همش حرفه ، مثبت اندیشی چیه دیگه ؟
و ...

 

 

هر وقت چنین جملاتی در ذهن ما وسوسه شد ، نباید شک کرد این همان وسوسه ی شیطان است که نمی خواهد بگذارد تحول در ما اتفاق افتاده و دید ما نسبت به زندگی مثبت شود.
فراموش نکنیم باید در ابتدای راه تحول آماده ی مقابله با منفی ها و مقاومتها بود.

گام چهارم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

8 شرط مهم و اساسی برای عبارات تاکیدی مثبت :



1-    جملات مثبت باید در حال دستیابی باشند.

در برخی کلاس های موفقیت گفته می شود اگر می خواهید به چیزی برسید ، آنرا در حال ببینید ، مثلا چنانچه در پی خوشبختی هستید بگویید " من خوشبختم " ، در حالی که این غلط است.
در جلسه گذشته گفتیم که در برخی موارد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ما در مقابل هم قرار می گیرند ، وقتی می گوییم خوشبختم در حالی که اوضاع چندان مناسب نیست ، ضمیر خودآگاه که داده های منطقی را می پذیرد ، خوشبختی فعلی را نپذیرفته و رد می کند در حالی که ضمیرناخوداگاه آنرا قبول می کند.

 

از طرفی در جلسه ی گذشته گفتیم ، وقتی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در مورد کاری همسو بشوند ، توان آنها در هم ضرب می شود ، پس چه بهتر که کاری کنیم که آنها را با هم همسو کنیم ، اما چگونه ؟
خب ، من میخواهم خوشبخت بشوم ، همچنین میخواهم ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را هم با یکدیگر همسو کنم تا نتیجه بهتری بگیرم ، پس بهتر است بگویم :


"من روز به روز به خوشبختی نزدیک تر می شوم . "

 

مثال دیگر : من روز به روز به قبولی در کنکور نزدیک تر می شوم.



2-    عبارت های تاکیدی را باید باور کنیم.

بعضی ها علی رغم بکار بردن عبارات تاکیدی مثبت به نتیجه نمی رسند ، دلیل آن دو چیز می تواند باشد.

 

الف) برنامه ریزی و تلاش جسمی را شروع نکرده اند ، که در جلسات آتی به تفصیل در مورد برنامه ریزی و هدف صحبت خواهیم کرد.

ب) عبارات تاکیدی را باور ندارند. یعنی در ذهنشان می گویند : 

دقت کنید که لزوما این ما نیستیم که عبارات را باور نداریم ، این طعنه ها و تمسخر ها می تواند از جانب اطرافیان هم باشد ، یا باید آنقدر قوی باشیم که بتوانیم بر انرژی های منفی دیگران غلبه کنیم و یا اینکه اصلا اطرافیان را در جریان حرکت خود در مسیر تحول قرار ندهیم.

 

امام علی – علیه السلام – می فرمایند :" با یقین به همه چیز می توان رسید."

 

 

باید هر طور شده نسبت به راهی که انتخاب کرده ایم باور پیدا کنیم ، باید یقین داشته باشیم می شود و می توانیم ، وقتی این باور در کنار تلاش جسمی و عبارات تاکیدی مثبت قرار گیرد ، اتفاقات خوبی در زندگی ما خواهد افتاد.



3-    عبارات تاکیدی مثبت حتی الامکان باید کوتاه و ساده باشند.

خیلی نباید جمله ها را طولانی کرد ، باید بتوانیم به راحتی آنها را تکرار کنیم. لازم است چندان در بند جزئیات نباشیم.
-    بهتر است در مواقع مناسب عبارات تاکیدی مثبت گفته شود ، مثلا وقتی ذهنمان از دغدغه ها آرام است و آرامش داریم بهترین حالت برای تکرار عبارات تاکیدی است ، سعی کنید در مواقع استرس و اضطراب عبارات تاکیدی را بکار نبرید.


6-    حتی الامکان سعی کنید عبارات تاکیدی را با صدای بلند تکرار کنید به طوری که خودتان صدا را بشنوید ، البته همانطور که گفتیم ، چنانچه افراد منفی دور و بر شما هستند که با شنیدن عبارات شما را مسخره کرده و نسبت به ادامه ی کار سرد می کنند ، سعی کنید آرام عبارات را تکرار کنید.

7-    تا حصول نتیجه عبارات تاکیدی را تغییر ندهید ، تکرار یک عبارت ثابت در یک موضوع ، برای ضمیر ناخودآگاه بهتر است. مثلا چنانچه عبارات تاکیدی برای قبولی در دانشگاه است ، سعی کنید تا رسیدن به دانشگاه عبارت تاکیدی قبولی دانشگاه را به همان صورتی اولیه تکرار کنید .


8-    بهتر است جملات تاکیدی خود را به این صورت آغاز کنید :

"به لطف خدا ... "
"با کمک خدا ..."
"به لطف الهی ..."

گام سوم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

برای تکمیل بحث مربوط به مغز ، چهار قانون کلیدی مغز را نیز بیان کنیم :


قانون 1 – هرعملی که بصورت عادت وتکرار درآید کنترل عصبی آن عمل از بالای مغز یعنی ضمیر خودآگاه به پایین یعنی ضمیر ناخودآگاه می رود . به عبارت دیگر باتکرار یک عمل ارادی ، آن عمل تبدیل به یک عمل غیر ارادی میشود مثل تایپ کردن...


قانون 2 _ هر پیامی که به مغز خطور می کند یا گفته می شود در ضمیر ناخودآگاه تاثیر می گذارد و چنانچه تکرار شود ، اثر آن چندین برابر خواهد بود. روزانه 5 هزار اندیشه از مغز ما عبور می کند و متاسفانه اکثر این اندیشه ها منفی است.


بنابراین باید بسیار مراقب واژه هایی که به کار می بریم ، موسیقی هایی که گوش می دهیم ، حرفهای اطرافیانمان و ... باشیم ، چرا که همه ی واژه ها از نظر ضمیر ناخودآگاه بار معنایی مثبت یا منفی دارند.


مثلا وقتی می گوییم : من بدبختم ، ضمیرناخودآگاه این ورودی را پذیرفته و تکرار می کند.


قانون 3 _ گاهی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در زمینه ای باهم درتعارض قرار می گیرند مثل زمانی که می خواهید ازپلی معلق عبور کنید . ناخودآگاه به شما میگوید نرو ، دست و پا چلفتی و خودآگاه میگوید ، برو..ء
قانون 4 _ هرگاه ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه در انجام امری باهم به توافق برسند توانشان در هم ضرب میشود و توانایی فرد در انجام یک رفتار چندین برابر میشود

گام دوم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

2.شروع به انجام تغییرات جزئیهمانطور که در قسمت قبل گفتیم ، ذهن ما طوری ساخته شده که تمایل برای برنامه بلندمدت ندارد، برعکس از تغییرات کوچک استقبال می کند، طبیعی است که در مقابل هر تغییر کوچکی مقاومت خواهد شد.چنانچه این مسئله حتی قانون فیزیکی است، قانون سوم نیوتن می گوید، " در مقابل انجام کار مقاومت خواهد شد." در مقابل ، ما به عنوان کسی که می خواهد تغییر در زندگی خود به وجود آورد باید از تغییرات کوچک و جزئی شروع کرده و خود را پایبند به آنها کنیم تا مجموع این تغییرات کوچک ، عادات و رفتارهای ما را تغییر داده و منجر به تحولات بزرگ در زندگی مان شود 

به مثالهای زیر توجه کنید:


تصمیمی که داریم                                                     مثال برای تغییرات جزئی
کاهش وزن                                                           ممنوع کردن صرف شیرینی
کاهش تدریجی حجم شام
روزانه 15 دقیقه پیاده روی


بهبود عملکرد در محل کار                                          صبح 15 دقیقه زودتر به محل کار رفتن
شروع خواندن یک کتاب برای کسب مهارتهای شغلی


روابط بهتر با همسر                                        همسر را با لحنی محبت آمیز صدا زدن
افزایش تعداد دفعات لبخند زدن به همسر
3 بار تعریف کردن از همسر در روز

 

3.شرطی شدن :شرطی شدن سه مرحله مهم داشته و در راه ایجاد تحول، نقش مهمی ایفا می کند. شرطی شدن در واقع عادت کردن تدریجی به برخی تغییرات است. مراحل شرطی شدن به این ترتیب است:

شرط گذاری ، مراقبت ، حساب و کتاب

حال به توضیح هر یک می پردازیم:


الف) شرط گذاری: همانطور که گفتیم ذهن ما وعده های طولانی مدت را نپذیرفته و به سختی برای آن برنامه ریزی می کند . مثلا کسی که می گوید " دیگر از این پس دروغ  نمی گویم " نمی تواند از ذهن خود توقع برنامه ریزی برای رسیدن به چنین مقصودی را داشته باشد.


پس چه بهتر که ذهنمان را با تصمیمات خودهمسو کنیم تا نتیجه ی بهتری به دست آید، به همین منظور ما شرط های کوتاه مدت یک روزه با خود می گذاریم ، مثلا من " امروز" برای کاهش وزن خود شیرینی نمی خورم. به همین ترتیب می توانیم موارد دیگری را نیز به شرط گذاری روزانه خود اضافه کنیم.


به طور مثال مثال :


" امروز سر کلاس با دقت به حرف های اساتیدم گوش می دهم."


" امروز در محل کار بهترین بازده را خواهم داشت."


"امروز به پدر و مادرم بی احترامی نمی کنم."


" امروز به همسرم در کارهایش کمک می کنم."


و....

 

 

دقت کنید که شرط ها برای همان روز است . یعنی به ذهن خود بگویید " همین امروز این موارد را رعایت کن نه تا آخر عمر" بهمین ترتیب اگر در روزهای دیگر هم به همین ترتیب پیش برویم می توانیم به تدریج تغییراتی مهم را در خود به وجود آوریم. این از مرحل شرط گذاری.


ب) مراقبت: همانطور که در بخش قبلی گفتیم ، بلافاصله پس از تصمیم به تغییرات کوچک ، موانع سر راه ما سبز می شوند و در واقع در مقابل تغییر ، مقاومت می شود. گفتیم که این یک " قانون طبیعی " است.
پس برای اجرای صحیح شرط هایی که صبح با خود گذاشته ایم ، احتیاج به " مراقبت " داریم، یعنی باید همواره مراقب مقاومت و تله هایی که بر سر راه پایبندی به شروط صبحگاهی ما قرار می گیرد ، باشیم و منتظر چنین مقاومت هایی و آماده برای مقابله با آن باشیم.


بنابراین ، پس از شرط گذاری صبحگاهی، نیاز به مراقبت از شروط و قول و قرار های خود در طول روز داریم.


حال چناچه مراقبت هم کردیم ولی باز هم در تله ی عادات گذشته ی خود گرفتار شدیم چه کنیم.


مثلا شرط گذاشتیم برای کاهش وزن شیرینی نخوریم. طبق قانون مقاومت در مقابل تغییر ، همان روز همکار ما با یک جعبه شیرینی تر به محل کار آمد، ما هم علی رغم مراقبت نهایی تسلیم شدیم و چند شیرینی تر خوردیم! اکثر ما در چنین مواقعی به خاطر اراده ضعیف یا راحت طلبی می گوییم، " امروز که خراب شد ، باشه از فردا شروع می کنم" .این دقیقا خطای بزرگتری از تسلیم و زیر پا گذاشتن شرط است.


راه درست این است که در درجه نخست مراقبت و قدرت اراده خود را بالاتر ببریم تا چنین اتفاقی نیفتد ، اما چناچه به هر دلیلی شرط خود را زیر پا گذاشتیم ، بلند شویم  و در ادامه روز به شرط و مراقبت خود ادامه دهیم.
لطیفه ای هست که می گویند، " فردی در یک خیابان شلوغ و پرتردد زمین خورد و برای این که در مقابل مردم ضایع نشود تا مقصد نیم خیز رفت."


ما به این لطیفه و کار فرد می خندیم ولی در واقع در مواردی خود ما نیز پس از زمین خوردن سینه خیز می رویم و این تله ی جدی تری است که باید مراقب آن باشیم و چناچه شرط خود را زیر پا گذاشتیم  بلند شویم و باز به راه خود ادامه دهیم و تصمیم بگیریم در ادامه ی روز بیشتر مراقب باشیم.


ج) حساب و کتاب: در پایان هر روز با مرور شرط های صبحگاهی و مراقبت هایی که در طول روز داشتیم عملکرد خود را بررسی کرده و نقاط قوت و ایرادت خود را تحلیل می کنیم.
درست مثل یک تیم فوتبال که پس از انجام هر بازی ، با دیدن فیلم آن بازی ، عملکرد خود را بررسی و تحلیل می کنند، ما نیز در پایان روز باید آنچه را در طول روز گذشته، بازبینی کنیم، اگر در پایبندی به شرط موفق بوده ایم ، خدای خود را شکر کنیم و چنانچه  در تله افتادیم و شرط را زیر پا گذاشتیم ، مراقب باشیم تا روز بعد در آن تله  که موجب شکستن شرط شده است ، نیفتیم.

گام اول برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

اهمیت تشنه بودن برای رسیدن به هدف در هر راهی که نیاز به اراده و صبر و استمرار دارد ، قابل انکار نیست.
می گویند در یک مهمانی ، صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد ، مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی تشنه شدند ، اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم" و "آب کجاست" اکتفا می کردند ، میزبان که مرد زیرکی بود ، در دلش گفت اینها در واقع هیچ کدام تشنه نیستند .


ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه می کرد گفت : " پس این آب کجاست؟"
میزبان با دیدن تلاش مهمانش ، رو به سایر میهمانها کرد و گفت :" هیچ کدام از شما در واقع تشنه نیستید ، تشنه ی واقعی کسی است که به طلب آب از جای خود بر می خیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو می کند.


قدم اول تحول نیز "تشنه بودن" است ، باید بخواهیم و سپس از جایی که هستیم برخیزیم و حرکت کنیم .

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۰۰۰

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۰۰۰

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

.۰.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.