خسته ام سرم هم درد میکند روی سرم حرفش رژه میرود من یا پیدا میکنم یا توی خیالاتم زندگی میکنم!تو روح خودتو و اون خیالاتت کنن!
بهش گفتم حالا نمیدانن تو هیچ گ*هی هم نیستی!دائم گمان میکنم باید یادش بیندازم هوایی شده دونفر ذوقش را کرده اند و این همه سال جر دادن ما را ندیده!
خیال کرده پوف*یوز خر!
دک*تر میخواهن !
پس اگر خانواده ای میاد به این هوا یعنی دنبال دو چیز است اسم و رسم /یا کار تو میخواهد و حمالی اش همان بهتر که نصیب خودت شود!
یکی نیست بگوید کاش همه یا دک*تر میشدند یا اصلا درس نمیخواندند:)))))))))))زهی خیال باطل!
به قول جن*تی ددمش*یانه:)))))))))))
خرید و فروش دک*تر بزنیم سرراه:)::::::::::
خداییش جوک جالبی بود سرم درد میکنه خیلی !
خوشحالم توی این هوای مسموم نفس نمیکشم !خودم را کشیده ام بیرون!خوشحالم که با هیچ احدی روابط صمیمی نداریم مخصوصا فامیل!
هورا به خودم به اینکه الگو بگیرم راهش را یاد گرفته ام!
هیچ وقت علاقه ای زیاد به فیلم دیدن نداشتم و ندارم مخصوصا قبلنا و الان کمتر فیلم خارجی !نمیتونم انگار وقت بذارم سرش برعکس ال...
خداکنه ابو...متوجه وی پی و جایی که من رفتم نشده باهش خدایا خواهشا!
فردا هم میترسم از ا...
مامی میگه واقعا یعنی همین الان میاد سر غذا.
دیگه مطمئنم هرکی اپ کنه اون نیست!
این س-م هم عین من روزی ۱۰۰بار میاد اپ میکنه به درد صندوق پستی نمیخوره!
رو مفاهیم کارم گیر کردم زهی خیال باطل که فکر میکردم امروز شرش از سرم کنده میشه دارم اهنگ شاد افغانی گوش میدم !دلم میخواست بذارم تنهایی روی اسپیکر و نهارمو بخورم!با ماست !
با همین لب ترک خورده و زبون سوزدار!
خدایا یه راهی جلو پام بذار مفاهیم رو درست پیش ببرم!
کلی مطلب گرفتم ولی خب اکثرا به درد نمیخوره!خدایا در مورد نمره ها دیگه خودت میدونی!خودت کمکم کن!
زبونم جلوش میسوزه نباید چیزای ترش و تند بخورم حتی یه ادامس!
نمیدونم چی شد که سوخت شاید چای داغ خوردم شاید این ادامس بدون قند رو که مزه ش واقعا فرقی با بقیه نداشت!
کارامو دارم انجام میدم!
یکم هنوز واهمه دارم از ابراهیم پور و میترسم پامو بذارم دانشکده !هنوز نمره های انصاری نیامده!نمیدونم زنگ بزنم بپرسم یا بذارم بره توی سایت اخه اون موقع دیگه راه بازگشتی نداره!
چی کار کنم خدا؟!
عین خرم روی مفاهیم گیر کردم!
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد و عمیق کرد
"چارلی چاپلین"
همیشه یه ذره حقیقت پشت "فقط شوخی بود!"
همیشه یه ذره کنجکاوی پشت "همین طور پرسیدم"
همیشه یه ذره احساس پشت "به من چه اصلا"
همیشه یه ذره خرد پشت "چه می دونم"
همیشه یه ذره درد پشت " اشکالی نداره"
وجود داره.