۰

ادم یک روزهایی صبح حالش خوب است بلند میشود تا شب که بر تمام میشود خیلی بد کمتر کسی است که در روز به زندگی ادم نر/یند ... 

صبح حالت خوب است م زنگ میزند اس میدهد حرف میزنیم مثال میزنم از روان به هم میریزد قاطی میکند باز حرفم را میکند علم یزید ... 

از توهین میگوید و... 

به رو ای میدهم زنگ میزنم نیست... 

به شه زنگ میزنم اس میدهم خاموش است... 

نس...را میبینم از انفعال مینالد از موضوع تحقیق میگویم و. میرود ...به روی خودمان و استاد نمیاوریم امتحان داریم بیخیال مشود قبل کلاس دخترک ناز و عشوه میاید با خروار ارایش میگوید ما اهل نمره نیستیم و...بلند که بشنود چشم غره حواله میکنم و میگویم حرف مفت و دروغ ...باز کتابی که قبلا خلاصه کرده میدهد برای این درس کار دلالی پدرش را میکند موضوع تحقیق موضوع تحقیق پارسالش را هم میدهد به امسالی بجایش به همین استاد هزار موضوع میبرم و میگوید نه میگوید ترجمه ات چه طور است میگوید بخوان و ترجمه کن میکنم جلویش کتاب میدهد کپی گیرم و بیارم میبرم و کلی طول میدهم و دق میخورم و میدهم بیرون دورتادور قیمت میگیرم و 16هزار با دق برایم میفرستد امروز میبینمش میگوید من که گفتم ان شروع کار است میگوید نه من گفتم بیاری ببینم خوب میکنی یا نه دلم میخواست داد بزنم و هیاهو و گریه دلم میخواست شلوغ کنم گفتم پس عوض کن گفت دیگر الان وقتش نیست ان وقت غیبتهای دخترک را همه را حاضری میزند موضوعش را عوض میکند موضوع او میشود غیر بدیهی و موضوع من میشود بدیهی با خنده یا ان یکی اصلا نمیداند موضوعم یعنی چی؟دخترک حمایت میکند از موضوع محافظه کاری وگریه نجاتش میدهد همراه استاد غذا میخورد و...گریه میکنم توی راه توی امروز تمام راه را پیاده میایم به دو نفر دردم را میگویم کف زمین مینشینم صدایم درنمیاید دخترک توی نمازخانه نماز طولانی میکند و غیبت دیگری که بهتز از اوست را میکند از خودکاری های خود و خواهرش میگوید از خاله بودنش از تندخواندن نمازم از زد و بندهایی ...از حمایتهای استادی از او از معدلی که نیامده از دلشوره هایم از دردهایم از غم هایم از غم ها و دلواپسی هایش از ترجمه ی اماده اش از ترجمه هایی که کردم و پیر شدم از انهایی باید دست ببرم و غلطش کنم خسته ام روز بدی بوده رفته ام لاک سرخ گرفته ام دلم تنهایی و اهنگ و گریه و مستی میخواهد پیاده روی تا اخر دنیا مجردی منطقی فکر میکنم نمیشود کاری کرد فعلا خسته ام بدترین ترم عمرم را گذرانده ام از دخترک حذب ال...میگیود از بحث های کلاسی میگوییم ...از ترجمه هایی که خرکی برایش شد از برنامه ی تی وی ای که رفت از رزومه اش از خوابگاهش از شهریه ای که لابد نمیدهد از خریدهایش از ناز و عشوه اش و پیش استادها رفتن هایش و...خسته ام از سراسر روسری و..کدامینمان جلب نظر میکنیم و از اسانسور و...از پارتی بازی از سرکار از انرژی و کار دیگری از عشاق ان یکی از ...خارج رفتن و زبان بلد بودن او...خسته ام  

کاش جای دوری پرت میشدم بیاشنا با کشف یاد اوپرا افتاده ام و فرصت ها و سورپریزها و ...از دلخوشی بودنم از خ. ل ...از بازارچه ...از وبلاگها و ادمها و بیسکوییت ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد