خسته ام از صبح کلاس تا 7شب بعد با استادی که نامفهوم حرف میزند بدتر بیربط با پستی که حالم گرفته با ارائه ی کاری با استاد راهنمایی با دواستاد دیگر که موضوع من را یا نمیدانند چیست یا بدیهی میدادند بادخترک ارایش میمون صفتی با موضوعی راحت و ...خسته ام خیلی با 4شنبه ای که دفاع است و قرار ناهار بیرون و با مادری که شاید تنها باشد با من و خیال خستگی با تحقیق و ترجمه ها و مشاور فردا با منی که خیال تنهایی دارم و کلی کار نکرده زبانی که شاید علاقه باشد با دروسی که نمره شان نیامده نگرانی معدل و دروغ ها و خوبی های زورکی و بیسکوییتی تو ی کیف دوستی با نگرانی نمره ی کم در ازای حرفای ناخوداگاه سر کلاس با موهای زرد و...با حس پیری و اسانسوری که خراب است و شیطنتهایی که یقه میکند ادم را پرده کنار زدن و چراغ خاموش کردن و دل و قلوه دادن پای کامنت نااشنایی و باخیال سفر و تنهایی و خارج وشمال و جدایی از این فضا و خانواده ای و شب یلدایی و بهانه هایی و جمع شدن هایی و حرص هایی و...با وبلاگهای عاشقانه هایی و حسرتها و حسودی هایی و...با امیدی به نمره ای که بهتر کند معدل را.
و خدایی که ...
از زمین از آسمان از ماه و شبنم خسته ام
خوب من ! باور کن از جان خودم هم خسته ام