اولین هدف در این نوع دکوراسیون، ایجاد محیطی از هر جهت آرام است.
با توجه به شدت فشارهای روزانه، ایجاد محیطی آرام و کاملا آماده در خانه برای تمرکز و تمدد اعصاب ضروریست. برای این کار یک جای خاص که میتواند اتاقپذیرایی، اتاقخواب، حیاط یا باغ باشد را به محلی برای تمرکز خود اختصاص دهید.
یکی از مهمترین عوامل استرسزا، بودن در کنار وسایل زیاد است که مانع تمرکز و رسیدن به آرامش میشود. جاهایی مانند آشپزخانه و نزدیک به کمد و سرویسهای بهداشتی حتی با وجود بستهبودن در آنها، به هیچ عنوان مناسب نیست. جایی را انتخاب نمایید که احساس کنید میتوانید فکر خود را آزاد نموده و به آن چیزی که دوست دارید انجام شود، فکر کنید.
از نظر شلی بکز طراح و دکوراتور، لازمه یک محیط آرام، سادگی است. با انتخاب رنگ صحیح برای محیط جدید خلوت شده، خود را برای تمرین رسیدن به آرامش آماده کنید.
برای این منظور، از رنگهای خنثی برای دیوارها استفاده کنید. خاکستری، بژ و رنگهای مشابه مناسبند. در بعضی قسمتها، از رنگهای تیرهتر مانند سبزآبی استفاده نمایید.
طبق تحقیقات انجام شده سبز روشن، سبزمایل به آبی و رنگهای گرفته شده از رنگهای زمینی حتی چوب قهوهای تیره به عنوان یک استثناء، انتخاب مناسبی است.
میتوانید دیوارها را رنگ کنید یا آنها را خنثی نگه داشته با بژ و رنگهای طبیعی نورپردازی کنید.
یک کار هنری مورد علاقه که میتواند حتی عکس سیاه و سفید گرفته شده از یک سفر خوشایند باشد، را به محیط اضافه کنید. قرار دادن یک کارهنری، حس خوشایند و زیبایی در فضا ایجاد میکند.
به گفته "ورنر برند مایر" عضو موسسه فنگشویی پورتلند مین، اولین قدم در ایجاد حس معنوی در یک محیط، بودن در محیط دارای اجزاء طبیعی مانند پوشش پارکت، ایجاد صدای چکههای آب توسط فواره، پوشش گیاهی و نور ملایم است.
به جای نخل و کاکتوس که دارای برگهای تیزند، بهتر است از گیاهان دارای برگهای گرد و نرم یا مثلا بامبو به عنوان نمادی از چوب، استفاده کنید.
آبشار یا آکواریوم به شرطی که کاملا تمیز و عاری از جلبک باشند، برای این محیط و ایجاد انرژی مثبت مفیدند.
در چنین فضایی، نیازی به داشتن نور زیاد و خیرهکننده نیست. از نور در جایی که احساس نیاز به آن میکنید، استفاده نمایید. سعی کنید محیط سایه روشن یا دارای نوری سایهدار باشد.
عناصر بصری در حکم آجر و ملات برای این منظورند. بوی خوشایند و صداهای آرامبخش هم نقش مهمی در این قضیه دارند. شمعهای معطر اسطوخودوس و بودن در کنار چوب سدر، حال و هوای خاصی ایجاد میکنند.
نوع صدا یا موسیقی بهتر است مطابق با حالت فرد باشد. حتما لازم نیست صدایی خاص مثلا صدای فلوت باشد، بلکه میتواند هر چیزی باشد. گوش دادن به موسیقی و آهنگی که به شما آرامش و حس خوبی دهد، کافیست.
میتوانید در حیاط یا پاسیو هم به دنبال این حس باشید. اساس کار سادگی است. از سنگهای مختلفی که هنگام پیادهروی جمع کردهاید، استفاده و آنها را چیدمان کنید یا از همان سنگ و خاک منطقه استفاده نمایید. استفاده از چیزهای بومی حس یکپارچهتری ایجاد میکند.
آب را به محیط اضافه کنید. با تعبیه یک آبشار از صدای آب لذت ببرید. از چند حوضچه کوچک و ریختن آب از یکی به دیگری برای آرامش بیشتر بهره ببرید.
با نشستن بر روی یک نیمکت سنگی بزرگ یا تخته چوب در کنار آب و گیاهان ساده برای به فکر رفتن آماده شوید.
به طور خلاصه هنگام تمرین نکات زیر را در نظر بگیرید:
- دور خود را خلوت کنید.
- به انرژی منفی نه بگویید
برای ایجاد محیطی سرشار از انرژی مثبت، نکات زیر را دنبال کنید:
- چند ظرف دارای غذا و شیرینی داخل اتاق بگذارید.
- یک ناقوس کوچک در گوشه اتاق نصب کنید.
- عود مورد علاقه خود را روشن کرده، بگذارید بوی آن آرام آرام کل خانه را فرا بگیرد.
- هر چیزی که معانی بد دارند را دور بریزید.
- کامپیوتر، تلویزیون و وسایلبرقی را از قسمت مورد نظر دور کنید.
از رنگ هایی که از آنها خاطره دارید استفاده کنید: روان شناسان رنگ معتقدند که اگر افراد از رنگ هایی که آنها را یاد دوران کودکی شان می اندازد و از آنها خاطرات خوبی دارند در خانه به ویژه در آشپزخانه استفاده کنند، آن رنگ می تواند تداعی کننده خاطرات باشد و حال و هوا و احساس خوشایندی را برای آن فضا ایجاد کند. اگر نمی توانید رنگهای موجود در خانه ای را که در دوران کودکی خود را در آن سپری کرده اید به یاد آورید بدانید که ترکیب قرمز و زرد می تواند ترکیب خوبی برای آشپزخانه شما باشد.
1. در خانه تان تاب ببندید. هیچ چیز مفرح تر از داشتن یک تاب در حیاط خانه نیست. دوستان، همسایه ها و حتی غریبه ها ممکن است بیایند و بخواهند با شما بازی کنند. یک روز مادری با دو بچه کوچکش وارد خانه ما شدند. نمی توانستند من را ببینند اما من صدای زن را شنیدم که به بچه هایش می گفت، "نگاه کنید اینجا خانه همان زنی است که تاب دارد. اون خیلی زن باحالیه!"
2. سنت های خودتان را داشته باشید. چرا باید سبزی پلو با ماهی شب عید کنار همه اعضای خانواده را فقط یکبار در سال بخورید؟ همه همیشه می گویند، "بیشتر از اینها باید دور هم جمع شویم و از این مراسم ها داشته باشیم." ما خودمان سه بار در سال همچنین مراسمی می گیریم و سبزی پلو با ماهی را با همه متعلقاتش که شب عید درست می کنیم، آماده می کنیم و کنار هم جمع می شویم و شبی خوب و خاطره انگیز برای خودمان درست می کنیم.
3. شیرینی ای شکلاتی درست کنید و بی دلیل آنها را به یک غریبه هدیه کنید. وقتی از منطقه امن خودتان بیرون بروید می توانید ارزشمندترین لحظات زندگی را برای خودتان بسازید. خاطره انگیزترین هدیه همیشه غیر منتظره ترین آنهاست. وقتی یک ظرف شیرینی شکلاتی به کسی هدیه کنید، لبخندی که روی لبهای فرد مقابل می نشیند واقعاً شگفت انگیز است. آنجاست که می توانید کلی با آن غریبه حرف بزنید و بخندید و لحظاتی را بسازید که هیچکدامتان فراموشتان نشود.
4. خودتان را مسخره کنید و بخندید. دفعه بعد که کاری خجالت آور انجام دادید آن را پنهان نکنید. آن را برای دوستان و اعضای خانواده تعریف کنید و با هم دقایقی را بخندید و شاد باشید.
5. بزرگترین و پر سر و صداترین مشوق خود باشید. من نامه ای برای خودم نوشتم و در آن همه خصوصیات و ویژگی های خوبم را یادداشت کردم و توضیح دادم چرا می توانم دوست خیلی خوبی برای هر کسی که دنبال دوست است، باشم. اول خجالت می کشیدم که از خودم تعریف کنم اما اگر خودم خودم را تحسین نکنم چطور می توانم از دیگران انتظار داشته باشم ویژگی های خوب من را ببینند؟
6. اجازه ندهید آتش نشان زیرتختتان خانه کند. چه می شد “اگرها” را دور بریزید. اگر قرار است ساعت 3 نصفه شب آتش سوزی برایتان اتفاق بیفتد، باید تمرین کنید (مثل تمرین های استفاده از کپسول آتش نشانی که در مدرس انجام می دادیم درحالیکه جایی آتش نگرفته بود). وقتی دچار ترس یا اضطراب می شوید، من همیشه این جمله را به یاد می آورم، "یک نفر باید وقتی بچه بودم این را به من می گفت." این شعار هیچ ارتباطی به ترس من ندارد اما باعث می شود چرخه های نگرانی من متوقف شوند چون قبل ازاینکه بحران پیش بیاید من آن را تمرین کرده ام.
7. کهنه ها را دور بریزید تا جا برای چیزهای جدید داشته باشید. من در یک خانه قدیمی زندگی می کنم. شاید رمانتیک به نظر برسد و البته هم اینطور است اما تازمانیکه بخواهید جایی برای نگه داشتن چیزی پیدا کنید. فقط با داشتن چهار کمد کوچک و نبود انباری هر چیزی جای خودش را دارد. قاعده ای که دنبال می کنم این است که اگر چیز جدیدی بخرم، یک چیز قدیمی را باید دور بیندازم. این فرمولی است که باعث می شود بتوانم زندگیم را متعادل و متوازن نگه دارم چون باعث می شود این سوال را از خودم بپرسم، "واقعاً چه چیزی برایم مهم است؟"
8. شکافهای شخصیتتان را قبول کنید. من فهمیده ام که من کمی عجیب هستم. شخصیت من جنبه های گیج کننده ای دارد و گاهی اوقات می بینم که دلم می خواهد دور بریزمشان. اما بعد یاد این قسمت از یکی از ترانه های لئونارد کوهن می افتم که میگوید، "هر چیزی شکاف هایی دارد که از همانجا نور وارد آن می شود." پس بااینکه ممکن است خیلی ها این جنبه های خاص شخصیت من را شکاف هایی در شخصیم بدانند، آن نوری که از آن شکاف ها واردم می شود باعث می شود فردی خلاق و به نظر خودم جالب باشم.
9. برای یکی یادداشت بگذارید. وقتی کاری کنید که یکی از دوستانتان بفهمد که به او فکر می کرده اید باعث می شود لبخندی روی لبهای او و البته خودتان بیاورد. خیلی وقت ها ایمیل های کوتاهی مثل این به دوستانم می زنم، "دیروز که برای خرید رفته بودم یک بلوز آبی خیلی خوشگل دیدم، من را یاد بلوزی که پارسال برای ناهار بیرون رفته بودیم پوشیده بودی انداخت. آبی خیلی به تو می آید سعی کن بیشتر آبی بپوشی!" شاید وقتی ایمیل را بفرستم احساس عجیبی به من دست بدهد اما نوشتن آنها لبخندی روی لبهایم می آورد و می دانم برای دوستم هم همینطور است.
10. اشکالی ندارد اگر گاهی اوقات قوانین را بشکنید. قانونی که موقع بچگی در خانه ما بود این بود، "اگر کاری را شروع کردی باید تمامش کنی." به خاطر همین بود که همیشه در کتابخانه کتاب های نازک را برای خواندن انتخاب می کردم. اما الان که بزرگ شده ام اگر کتابی را دوست نداشته باشم خیلی راحت دست از خواندن آن بر می دارم. خیلی وقت ها هم کمی از اول کتاب می خوانم، کمی از آخر آن و کمی از وسط.این کتاب متعلق به خودم است چرا نباید اینکار را بکنم؟ هیچ قانونی وجود ندارد. برای این آن کتاب را می خوانم که از آن لذت ببرم پس هر طور که بیشترین لذت را ببرم آنرا می خوانم.
راهکارهای تقویت اعتماد به نفس
اگر میخواهید اعتمادبهنفستان را بالا ببرید، در زیر به چند راهکار خوب اشاره میکنیم:
• دست از افکار منفی درمورد خودتان بردارید. اگر عادت دارید فقط به کمبودهای خود فکر کنید، سعی کنید از این به بعد روی جوانب مثبت خودتان تمرکز کنید. هر زمان که احساس کردید بیش از اندازه نسبتب ه خودتان انتقادی نگاه میکنید، یک نکته مثبت درمورد خودتان بگویید. هر روز سه ویژگی خودتان که شادتان میکند را یادداشت کنید.
• به دنبال موفقیت باشید نه کمال. بعضی افراد خود را اسیر ایدآلگرایی می کنند. به جای اینکه خودتان را با تفکراتی مثل، “تا ۱۰ کیول وزن کم نکنم برای تست بازیگری نمیروم” عقب نگه دارید، به این فکر کنید که در چه کارهایی خوب هستید و از چه چیزهایی لذت میبرید و به سراغ آنها بروید.
• اشتباهات را فرصتهایی برای یادگیری ببینید. قبول کنید که اشتباه میکنید چون همه انسانها اشتباه میکنند. اشتباهات بخشی از یادگیری هستند. به خودتان یادآور شوید که استعدادهای هر فرد مدام در حال تغییر و رشد است و همه آدمها در کارهای مختلف استعداد و توانای دارند—همین آدمها را جالب میکند.
• چیزهای جدید را امتحان کنید. فعالیت های مختلف را امتحان کنید تا استعدادهای خود را بهتر بشناسید. بعد به تواناییها و مهارتهای جدیدی که به دست میآورید افتخار کنید.
• تشخیص دهید چه چیزهایی را میتوانید و چه چیزهایی را نمیتوانید تغییر دهید. اگر تشخیص دهید که بخاطر یک مسئله درمورد خودتان ناراحت هستید که میتوانید آن را تغییر دهید، از همین امروز شروع کنید. اگر چیزی است که قادر به تغییر آن نیستید (مثل قدتان) سعی کنید خودتان را همانطور که هستید قبول کرده و دوست بدارید.
• هدف تعیین کنید. فکر کنید دوست دارید چه کاری انجام دهید و بعد برای انجام آن برنامهریزی کنید. برنامهتان را به دقت و با تعهد دنبال کنید و روند پیشرفتتان را بررسی کنید.
• به ایدهها و نظرات خود افتخار کنید. برای ابراز عقاید خود خجالت نکشید.
• کمک کنید. به یکی از همکلاسیهایتان که مشکل دارد در درسها کمک کنید، به مادرتان برای مرتب کردن خانه کمک کنید یا برای هر کار مثبت دیگر پیشقدم شوید. وقتی احساس کنید که در زندگی دیگران تغییر ایجاد میکنید و کمک شما ارزشمند است، اعتمادبهنفستان بالا خواهد رفت.
• ورزش کنید! با ورزش کردن میتوانید استرستان را خالی کرده، سالمتر و شادتر شوید.
• خوش بگذرانید. آیا تا بحال همچنین فکری داشتهاید که اگر لاغرتر بودید دوستان بیشتری داشتید؟ سعی کنید از بودن با آدمها لذت ببرید و کارهایی انجام دهید که از آن لذت میبرید. استراحت کنید و خوش بگذرانید.
هیچوقت برای ساختن اعتمادبهنفسی سالم و مثبت دیر نیست. در برخی موارد که آسیب احساسی عمیق و طولانی است، ممکن است به کمک به متخصص مثل یک روانشناس یا مشاور نیاز پیدا کنید. این متخصصین میتوانند بعنوان یک راهنما به افراد کمک کنند که خودشان را دوست داشته باشند و تواناییها و استعدادهای خاص خود را بشناسند.
اعتمادبهنفس در هر کاری که انجام میدهید نقش مهمی دارد. افرادیکه اعتمادبهنفس بالایی دارند در مدرسه عملکرد بهتری دارند و پیدا کردن دوست خیلی برایشان راحتتر است. معمولاً روابط بهتری با همسالان و بزرگترهای خود دارند، شادتر هستند، برخورد بهتری با اشتباهاتشان، ناامیدیها و شکستهایشان داشته و معمولاً آنقدر یک کار را ادامه میدهند تا در آن موفق شوند. تقویت اعتمادبهنفس نیاز به زمان و تلاش زیادی دارد اما وقتی آن را انجام دادید، تا آخر عمر این مهارت از یادتان نخواهد رفت.
منتقد درونیتان را تعلیم دهید: چون این منتقد درون شماست، میتوانید کنترل آن را به دست بیاورید و اجازه ندهید که تحقیرتان کند یا چون فکر میکند شکست میخورید نگذارد کاری را انجام دهید. تصمیم بگیرید که از این به بعد این ندای درونیتان فقط توصیهها و پیشنهادات مثبت برایتان داشته باشد.
مراقب ایدآلگرایی باشید! آیا انتظار غیرممکنها را دارید؟ بد نیست که توقعات بالا داشته باشدی اما اهدافی که برای خودتان تعیین میکنید باید قابل دستیابی باشند. پیش به جلو بروید و برای اینکه یک قهرمان ورزشی شوید خیالپردازی کنید—اما همه تلاشتان را برای بالا بردن کیفیت ورزشیتان هم به کار گیرید.
ویژگیها و خصوصیات کلی متولدین تیر ماه
عاطفی، احساساتی، با محبت و مهربان
درون بین و خلاق
هوشیار و محتاط
محافظهکار و دلسوز
جنبه منفی شخصیت متولدین تیرماه:
دمدمی، بیثبات، بدخلق و عبوس
زود رنج، حساس و نازک نارنجی
وابسته و حالت چسبندگی داشتن
شخصیت متولدین تیر ماه در منطقه البروج بی ثباتترین محسوب میشود. آنهامیتوانند به سرعت از حالت در خود فرو رفتگی، کم حرفی و کمرویی درآمده وتبدیل به اشخاصی پر شر و شور و اجتماعی شوند. تمام مشاهیری که در این ماهمتولد شدهاند به واسطه همین تغییرات و نوسانات شخصیتی مشهور شدهاند و بهمقامی رسیدهاند. آنها اساسا محتاط و عاشق خانه هستند و در حقیقت آنجا راآشیانهای میدانند که امنیت لازم را در آن کسب میکنند. مردان متولد تیر ماه زمانیکه احساس میکنند نیازمند آرامش و تمدد اعصاب و رهایی از تنشهای عصبیهستند، به خانه پناه میبرند و زنهای متولد تیرماه درون خانه غرایز و امیال قویمادرانه خود را نشان میدهند. متولدین تیر عاشق خانه و خانواده بزرگ هستند. آنها ازتمام اهالی خانه حمایت میکنند و به آنها عشق میورزند. آنها خواستار خانهایاسرارآمیز و راحت هستند تا در آن خلوت کنند و بینندگان را تحت تأثیر قرار دهند.
این بدان معنا نیست که متولدین تیر ماه اشخاصی غیر اجتماعی و نجوش هستند،بلکه آنها در خانه فرصتی مناسب مییابند تا تنها باشند و فکر کنند. تا حدودیدوگانگی شخصیت در آنها به چشم میخورد. آنها به ظاهر سر سخت، قوی، پرابهت،سرد، مصمم، لجوج، پیگیر، چسبنده، جدی، فعال، پر انرژی، زرنگ، درون گرا وعاقل به نظر میرسند و گاهی اوقات دارای دانش و بینشی فیلسوفانه و شهودیهستند. اگرچه، دوستان صمیمی ممکن است یک شخصیت کاملا متفاوت از آنهاببینند: افرادی نوع دوست، همدرد و دلسوز نسبت به دیگران به خصوص باعزیزانشان و اشخاصی که دوستشان دارند. آنها از آنجایی که افرادی تیز و خلاقهستند در شرایط مختلف میتوانند با دیگران احساس همدردی کنند.
آنها اکثر اوقات بیش از حد خیالباف و خیال پرداز هستند و سعی دارند که زندگینامهخود را به نحو مطلوب و ایدهآل با شرایط موجود سازگار و منطبق سازند. آنهاقدردان، فهمیده و با احساس هستند و در رشتههای هنر و ادبیات به خصوص هنرتئاتر و نمایش نامه نویسی تبحر خاصی دارند. صحنههای احساسی و مهیج آنها را بهوجد میآورند. خودشان از استعداد خطیبانه، هنرمندانه و ادیبانه چشمگیر و قابلملاحظهای برخوردارند. گوشهای تیز و هوش و استعدادشان برای تقلید باعثمیشود که سر صحنه خوب کارشان را ایفاء نمایند، گرچه تمایلات و گرایشاتعاطفی و احساسی آنها گاهی اوقات منجر به این میشود که در اجرای نقششاناغراق و افراط کنند. جالب است که در مورد پدیدههای فرا روانی و علوم مکنونهشدیدا کنجکاوند و تحت تأثیر قرار میگیرند. آنها اگر بتوانند تضاد شخصیتی درونیخود را در مورد کنارهگیری و خویشتن داری رفع و رجوع کنند، به بهترین وجهی قادرمیشوند که حتی الهام بخش یک نسل باشند، چون آرمان گرا و کمال طلب هستند.آنها در مشاغلی موفق هستند که بتوانند به این هدف برسند، شخصیت آنها مخلوطیاز استقامت، پایداری، سرسختی و در عین حال ملایمت و نرمی است و در رابطه بااحساساتی بودنشان در خیالبافیهایشان بسیار عاطفی و رمانتیک هستند. در امرازدواج خیلی با محبت و مهربان هستند ولی احساساتی بودن را کنار میگذارند وصادقانه به زندگی مشترک ادامه میدهند. آنها هیچ گاه اولین عشقشان را از یادنمیبرند و نسبت به خانواده و همسرشان وفادار و صادق هستند و حامی و پشتیبانآنها محسوب میشوند. مردان و زنان متولد تیر ماه بیشتر دهنده هستند و کمترخواهان گرفتن میباشند. در حقیقت، یکی از درس هایی که باید به دقت یاد بگیرنداین است که چگونه مؤدبانه و باوقار حق خود را بگیرند. آنها بیش از حد تحت تأثیراشخاصی قرار میگیرند که برایشان احترام قائلند و مسایل عاطفی و احساسی گذرانیز روی آنها تأثیر زیادی دارند. آنها دوستانی وفادار و صادق هستند که جنبه منفیاین وفاداری تعصب بیش از حد به خرج دادن است. آنها وطن پرست هستند ونسبت به بیگانگان سرد و دیر آشنا و نسبت به دیار و کشورشان شدیدا متعصب ووفادار میباشند.
متولدین تیرماه دارای حافظهای قوی هستند و پیشامدها و اتفاقات عمیق و عاطفی راهرگز از یاد نمیبرند و تا سالهای سال جزییات آنها را به یاد میآورند. خاطراتکودکیشان همیشه در مقابل چشمان آنهاست. آنها در حقیقت در خاطرات گذشتههازندگی میکنند و همیشه آینده را در تصورات و خیالات خود میبینند.
متولدین تیر ماه نقطه ضعفهای نهفته زیادی دارند. ممکن است گاهی اوقات نامنظم،عبوس، نجوش، ترش رو، مرموز، دمدمی، مستعد ترحم جویی و آه و ناله به حالخود، خودخوری و دچار احساس خود کوچک بینی (که البته اکثر اوقات زاییده ذهنخودشان است) شوند، با این حال به راحتی میتوانند خودشان را گول بزنند وخرسند و خوش خیال شوند. از آنجایی که ذاتا جاه طلب و بلند پرواز هستند، گاهیاوقات بیملاحظه و خالی از ظرافت میشوند. آنها خواهان نظر لطف و توجه دیگرانهستند. به دلیل آن که گاهی اوقات بیثبات میشوند، نقطه نظرات خود را به سرعتعوض میکنند و در نتیجه مدت طولانی سر یک کار نمیمانند. آنها میتوانند بهراحتی از راه به در شوند بنابراین باید با اعتماد به نفس خوبی که دارند مانع اینموضوع شوند.
آرمان گرا و احساساتی بودن آنها باعث میشود که حامیان پر و پا قرص و دو آتشهرفاه باشند. مثلا اگر طرفدار پر و پا قرص یکی از تیمهای فوتبال باشند، در دنیایخیالات و تصورات خودشان با آنها احساس همدردی میکند و خودشان را با آنهایکی میدانند.
متولدین تیر ماه از توانایی هایی برخوردارند که در مشاغل گوناگون و متعددیمیتوانند مشغول به کار شوند. از آنجایی که از خواندن و آگاهی یافتن نسبت به افکاردیگران شدیدا به وجد میآیند و قادرند به راحتی و با اطمینان حرف بزنند، درمشاغل روزنامهنگاری، نویسندگی یا سیاستمدار شدن موفقند. اگر در امر سیاستبهتر است در حاشیه قرار داشته باشند تا این که خواهان مقام، قدرت و صاحب نامیباشند، چون به راحتی میتوانند تحت تأثیر قرار گیرند. آنها در انواع اموراتاجتماعی موفقند و میتوانند به استخدام رسمی انواع وزارتخانهها درآیند. مشاغلی کهمستلزم مراقبت از دیگران است مثل، کار در سازمانهای خدماتی و سلامتی،پرستاری و تدارکات مهمانیها، عروسیها و غیره... برایشان مناسب هستند. عشقذاتی آنها نسبت به رفاه، آسایش و خوب زندگی کردن باعث میشود که سر آشپز یاخانه دارهای خوبی باشند. گاهی اوقات میل وافری نسبت به کارهای تجاری وبازرگانی پیدا میکنند و به عنوان صاحبان صنایع موفق هستند. آنجا سازماندهندههایی خوب محسوب میشوند. در امر اقتصاد شامه قوی دارند و از آنجایی کهخلاق و مبتکر هستند و در ضمن طبعی رمانتیک و احساساتی دارند، در امر اکتشافو کند و کاو در مکانهای قدیمی و باستانی موفقند. همچنین میتوانند کلکسیونرهایمعروفی شوند و در کار خرید و فروش عتیقه از تبحر خاصی برخوردارند. آنها بهعنوان واسطه، بنگاه دار، باغبان و دریانورد افرادی موفق به شمار میآیند.
علاقمندیها: کارهای ذوقی و تفننی ـ ماجراهای خیال انگیز ـ بچهها ـ خانه و وطن ـمهمانی.
بیزاریها: موقعیتهای اعصاب خرد کن و ناراحت کننده ـ شکست ـ هرگونه مخالفتو تضاد ـ تحت الامر قرار گرفتن و دستورگیری ـ پند و اندرز (خواه خوب، خواه بد)
مشکلات احتمالی که ممکن است سر راهشان به وجود بیایند و شیوهصحیح برخورد با آنها:
ما همگی خصوصیات منحصر به فردی داریم. هنگامی که این خصلتها سرکوبشده یا درست درک نشوند، مشکلاتی نمایان میشوند که قادریم این مشکلات رابررسی کرده و راه حلهای صحیحی مبتنی بر خصوصیات ویژه هر برج خورشیدیارایه کنیم. ممکن است شما متولدین تیر ماه با این مشکلات روبرو شوید که واقعا بهنظرتان بغرنج و پیچیده میآیند. این راه حلهای پیشنهادی را امتحان کنید تا از نتایجحاصله شگفت زده شوید:
مشکل: شما زود رنج و آسیبپذیر هستید و گاهی اوقات آن چنان احساس وابستگیعاطفی پیدا میکنید که نتیجتا متحمل آسیبهای سخت و تحقیر شدنهای موهوم وغیر واقعی میشوید. این حالت میتواند شرایط شدیدا نگران کننده تشویشبرانگیزی را برایتان ایجاد کند که حتی با همسرتان نیز دچار مشکل شوید.
راه حل: مطمئن باشید که آن عشق و علاقهای را که ابراز میدارید، آن چیزی نیستکه نیاز دارید تا از شما حمایت شود. به همین دلیل نباید به دیگران وابسته شده و درحقیقت به آنها بچسبید. بهتر است به دنبال کاری باشید تا سرتان گرم شده و بر اینحالت منفی غلبه کنید. لازم است که تنها به خودتان متکی باشید و به جنبههایمثبت شخصیتتان بچسبید.
مشکل: یکی از بزرگترین عیوب و نقطه ضعفهای شما بیش از حد خودبینی استکه گاهی اوقات باعث میشود از درک آنچه دیگران در حال انجامش هستند، عاجزبمانید. گاهی اوقات اگر یکی از اعضای خانوادهتان موفقتر از شما باشد، احساسدرماندگی میکنید.
راه حل: باید حداکثر سعی و تلاش خود را به کار ببندید تا این احساس را درخودتان سرکوب کرده و از موفقیت دیگران خوشحال شوید، هنگامی که موفق بهانجام این کار شوید، رفته رفته عادت میکنید از شادی و موفقیت آنها به وجد آمده وحتی خوشحالتر از آنها شوید.
مشکل: هنگامی که به شما دستور دهند، به شدت عصبانی و ناراحت میشوید و اینناتوانی در شما منجر به یک مشکل بزرگ میشود. این حالت خیلی خطرناک است،چون به همین دلیل فرصتهای خوب زندگیتان را از دست میدهید، خانوادهتانتحت تأثیر قرار میگیرند چون در انجام بسیاری از مشاغل ناتوان میمانید.
راه حل: بهتر است یک گوشتان در باشد و دیگری دروازه. لازم است که به اطرافتانبیشتر دقت کنید تا متوجه شوید که همکارانتان چگونه با رئیس کنار میآیند و دستورمیگیرند. اگر سکوت اختیار کنید و از دستورات پیروی نمایید، خیلی زود در مییابیدکه میتوانید ارتباطاتتان را گسترده کرده و با همه دوست باشید.
مشکل: شما از کوچکترین مسایل بهانه میگیرید، که همین باعث میشود دوستانتاناز شما آزرده خاطر شوند. گاهی اوقات از کاه، کوهی میسازید و سر هیچ دعوا راهمیاندازید. به طور قطع تعلل و امروز و فردا کردن خانواده و دوستان را رنجیده خاطرمیسازد.
راه حل: سعی کنید در زندگی هدف مشخصی را دنبال کنید و نگرانیهای بیهوده رافراموش نمایید. در این صورت اطرافیان از حضور شما بیشتر لذت میبرند وخودتان نیز پی میبرید که جریان در زندگی با ملایمت و آرامی طی میشود.
سیاره حاکم بر شما «ماه» است.
شعاع متوسط (بر حسب کیلومتر)1/738
فاصله از زمین (برحسب کیلومتر) 384/400مدت زمان چرخش و دوران (بر حسب روز)27/3217
حقایق جالب و شگفتانگیز دیگری راجع به ماه تولد شما (تیرماه):
خرچنگ یک موجود شب گرد آبی است که به واسطه چنگهای بزرگش به خوبیمیتواند از خودش دفاع کند. او به راحتی در دنیای زیر آب به حیات خویش ادامهمیدهد و رشد میکند. قرن هاست که به عنوان یک ماده غذایی لذیذ و ارزشمند موردتوجه قرار گرفته است. تنوع خرچنگها زیاد است و در اکثر اقیانوسهای جهان ودر بسیاری از جزایر یافت میشوند. آنها مردار خوار دریایی محسوب میشوند و بههمین دلیل با پاکسازی و تمیز نگه داشتن آبها به ما انسانها کمک شایان توجهیمینمایند.
رنگ محبوب و خوش یمن متولدین تیرماه «نقرهای» است، یعنی رنگ تشعشعاتماه.
سنگ محبوب و خوش یمن متولدین تیرماه مروارید زیبا و شفاف است. مروارید همتشعشعات نقرهای رنگی را از خود ساطع میکند. این تشعشعات نقرهای رنگ وپرتلالؤ را از رنگ جدارههای صدفی میگیرند که در آن رشد میکنند. یک مرواریداصل، زیبا و سالم حتی به قیمت 250/000/000 دلار خرید و فروش میشود.بنابراین صحبت کردن از یک «مروارید گران قیمت» حقیقتا دشوار است. این سنگقیمتی اگر در معرض اسپری مو، اسیدها، تعریقات و بعضی از محصولات آرایشیقرار بگیرد، صدمه میبیند.
نام چند تن از افراد مشهوری که در ماه تیر متولد شدهاند:
هنری هشتم (8 تیر 1491)
پرنس دیانا (11 تیر 1961)
مایک تایسون
جولیوس سزار
نلسون ماندلا (28 تیر)
اگر میخواهید اعتمادبهنفستان را بالا ببرید، در زیر به چند راهکار خوب اشاره میکنیم:
اگر عادت دارید فقط به کمبودهای خود فکر کنید، سعی کنید از این به بعد روی جوانب مثبت خودتان تمرکز کنید. هر زمان که احساس کردید بیش از اندازه نسبتب ه خودتان انتقادی نگاه میکنید، یک نکته مثبت درمورد خودتان بگویید. هر روز سه ویژگی خودتان که شادتان میکند را یادداشت کنید.
بعضی افراد خود را اسیر ایدآلگرایی می کنند. به جای اینکه خودتان را با تفکراتی مثل، “تا ۱۰ کیول وزن کم نکنم برای تست بازیگری نمیروم” عقب نگه دارید، به این فکر کنید که در چه کارهایی خوب هستید و از چه چیزهایی لذت میبرید و به سراغ آنها بروید.
قبول کنید که اشتباه میکنید چون همه انسانها اشتباه میکنند. اشتباهات بخشی از یادگیری هستند. به خودتان یادآور شوید که استعدادهای هر فرد مدام در حال تغییر و رشد است و همه آدمها در کارهای مختلف استعداد و توانای دارند—همین آدمها را جالب میکند.
فعالیت های مختلف را امتحان کنید تا استعدادهای خود را بهتر بشناسید. بعد به تواناییها و مهارتهای جدیدی که به دست میآورید افتخار کنید.
اگر تشخیص دهید که بخاطر یک مسئله درمورد خودتان ناراحت هستید که میتوانید آن را تغییر دهید، از همین امروز شروع کنید. اگر چیزی است که قادر به تغییر آن نیستید (مثل قدتان) سعی کنید خودتان را همانطور که هستید قبول کرده و دوست بدارید.
فکر کنید دوست دارید چه کاری انجام دهید و بعد برای انجام آن برنامهریزی کنید. برنامهتان را به دقت و با تعهد دنبال کنید و روند پیشرفتتان را بررسی کنید.
برای ابراز عقاید خود خجالت نکشید.
به یکی از همکلاسیهایتان که مشکل دارد در درسها کمک کنید، به مادرتان برای مرتب کردن خانه کمک کنید یا برای هر کار مثبت دیگر پیشقدم شوید. وقتی احساس کنید که در زندگی دیگران تغییر ایجاد میکنید و کمک شما ارزشمند است، اعتمادبهنفستان بالا خواهد رفت.
با ورزش کردن میتوانید استرستان را خالی کرده، سالمتر و شادتر شوید.
آیا تا بحال همچنین فکری داشتهاید که اگر لاغرتر بودید دوستان بیشتری داشتید؟ سعی کنید از بودن با آدمها لذت ببرید و کارهایی انجام دهید که از آن لذت میبرید. استراحت کنید و خوش بگذرانید.
هیچوقت برای ساختن اعتمادبهنفسی سالم و مثبت دیر نیست. در برخی موارد که آسیب احساسی عمیق و طولانی است، ممکن است به کمک به متخصص مثل یک روانشناس یا مشاور نیاز پیدا کنید. این متخصصین میتوانند بعنوان یک راهنما به افراد کمک کنند که خودشان را دوست داشته باشند و تواناییها و استعدادهای خاص خود را بشناسند.
اعتمادبهنفس در هر کاری که انجام میدهید نقش مهمی دارد. افرادیکه اعتمادبهنفس بالایی دارند در مدرسه عملکرد بهتری دارند و پیدا کردن دوست خیلی برایشان راحتتر است. معمولاً روابط بهتری با همسالان و بزرگترهای خود دارند، شادتر هستند، برخورد بهتری با اشتباهاتشان، ناامیدیها و شکستهایشان داشته و معمولاً آنقدر یک کار را ادامه میدهند تا در آن موفق شوند. تقویت اعتمادبهنفس نیاز به زمان و تلاش زیادی دارد اما وقتی آن را انجام دادید، تا آخر عمر این مهارت از یادتان نخواهد رفت.
منتقد درونیتان را تعلیم دهید: چون این منتقد درون شماست، میتوانید کنترل آن را به دست بیاورید و اجازه ندهید که تحقیرتان کند یا چون فکر میکند شکست میخورید نگذارد کاری را انجام دهید. تصمیم بگیرید که از این به بعد این ندای درونیتان فقط توصیهها و پیشنهادات مثبت برایتان داشته باشد.
مراقب ایدآلگرایی باشید! آیا انتظار غیرممکنها را دارید؟ بد نیست که توقعات بالا داشته باشدی اما اهدافی که برای خودتان تعیین میکنید باید قابل دستیابی باشند. پیش به جلو بروید و برای اینکه یک قهرمان ورزشی شوید خیالپردازی کنید—اما همه تلاشتان را برای بالا بردن کیفیت ورزشیتان هم به کار گیرید.
اگرعمر دوباره داشتم ---(( دان هرالد
کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى
در قطعه کوتاهش “اگر عمر دوباره داشتم…” مینویسد:
اگر عمر دوباره داشتم، مىکوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مىگرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابلهتر مىشدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مىگرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت مىدادم. به مسافرت بیشتر مىرفتم. از کوههاى بیشترى بالا مىرفتم و در رودخانههاى بیشترى شنا مىکردم. بستنى بیشتر مىخوردم و اسفناج کمتر.
مشکلات واقعى بیشترى مىداشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببینید، من از آن آدمهایى بودهام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کردهام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشتهام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مىداشتم. من هرگز جایى بدون یک دَماسنج، یک شیشه داروى قرقره، یک پالتوى بارانى و یک چتر نجات نمىروم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر مىکردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مىرفتم و وقتِ خزان
دیرتر به این لذت خاتمه مىدادم. از مدرسه بیشتر جیم مىشدم. گلولههاى
کاغذى بیشترى به معلمهایم پرتاب مىکردم. سگهاى بیشترى به خانه
مىآوردم. دیرتر به رختخواب مىرفتم و مىخوابیدم. بیشتر عاشق مىشدم. به
ماهیگیرى بیشتر مىرفتم. پایکوبى و دست افشانى بیشتر مىکردم. سوار چرخ و
فلک بیشتر مىشدم. به سیرک بیشتر مىرفتم.
در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مىکنند، من بر پا مىشدم و به ستایش سهل و آسانتر گرفتن اوضاع مىپرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم که مىگوید:
*شادى از خرد عاقلتر است.*
براتون آرزوی امیدواری تو تمام لحظه های زندگیتون میکنم!
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است. اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده اید.
اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید
هاروی مک کی می گوید: روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید.
سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید. بر روی کارت نوشته شده بود: در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم. پس از آنکه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت: پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانیکه رژیم تغذیه دارند، هست.
گفتم: خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم.
راننده پرسید: در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه.
سپس با دادن یک بطری نوشابه، حرکت کرد و گفت: اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است.
آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: این فهرست ایستگاههای رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من می توانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید می توانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.
از او پرسیدم: چند سال است که به این شیوه کار می کنید؟
پاسخ داد: دو سال.
پرسیدم: چند سال است که به این کار مشغولید؟
جواب داد: هفت سال.
پرسیدم: پنج سال اول را چگونه کار می کردی؟
گفت: از همه چیز و همه کس،از اتوبوسها و تاکسی های زیادی که همیشه راه را بند می آورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که مانند مرغابیها که مدام واک واک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی، به پیرامون خود نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند. سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم.
پرسیدم: چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟
گفت: سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید. نکته ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند. بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند.
شما، در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به همین دلیل نمی توانید گناه نابسامانیهای خود را به گردن این و آن بیندازید. پس بهتر است برخیزید، به عرصه پر تلاش زندگی وارد شوید و مرزهای موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست.
اگر به جهان بگویی: سهم منو بده…
دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: سهم منو بده… و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی: چه خدمتی برایتان انجام دهم؟، دنیا هم به تو خواهد گفت: چه خدمتی برایتان انجام دهم؟
بهم گفت اون سفره ی رنگین هرگز ازان تو نخواهد شد........
گابریل گارسیا مارکز به سرطان لنفاوی مبتلاست و میداند عمر زیادی برایش باقی نیست.بخوانید چگونه در این نامهی کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی میکند :
اگر پروردگار لحظهای از یاد میبرد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی کوتاه برای زنده ماندن به من میداد از این فرصت به بهترین وجه ممکن استفاده میکردم.به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی راندنم،
اما یقیناً هر چه را میگفتم فکر میکردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها میدادم.
کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میبافتم، زیرا در ازای هر دقیقه که چشم میبندیم، شصت ثانیه نور از دست میدهیم.راه را از همان جایی ادامه میدادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر میخواستم که سایرین هنوز در خوابند.اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من میبخشید، ساده تر لباس میپوشیدم،در آفتاب غوطه میخوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان میکردم.به همه ثابت میکردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمیشوند، بلکه زمانی پیر میشوند که دیگر عاشق نمیشوند.به بچهها بال میدادم، اما آنها را تنها میگذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند. به سالمندان میآموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا میرسد، با غفلت از زمان حال است.چه چیزها که از شماها (خوانندگانم) یاد گرفتهام.یاد گرفتهام همه میخواهند بر فراز قلهی کوه زندگی کنند و فراموش کردهاند مهم صعود از کوه است.یاد گرفتهام وقتی نوزادی انگشت شست پدر را در مشت میفشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود میکند.یاد گرفتهام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتادهای را از جا بلند کند.چه چیزها که از شما یاد نگرفتهام .احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.اگر میدانستم امروز آخرین روزی است که تو را میبینم، چنان محکم در آغوش میفشردمت تا حافظ روح تو گردم.اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم «دوستت دارم» و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی.همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد. کسانی را که دوست دارید همیشه کنار خود داشته باشید و بگویید چقدر به آنها علاقه و نیاز دارید ، مراقبشان باشید .به خودت این فرصت را بده تا بگویی : «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.خودت را مجبور به بیان آنها کن.به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند.اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.همراه با عشق گابریل گارسیا مارکز
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)