تا حالا نشده یه چیزی از ماهواره یا اینترنت بخریم و اون چیز خوب باشه!!
بچه های همسایه با مدادشمعی ری/دن به دیوارهای حیاط!میبینی شعور رو؟!
بعضیا عین سم اسب در میزنن!
خیلی وقت است دارم میگردم رسالتم چیست؟!
اصلا بود و نبودم کجایش فرق است؟
اصلا نمیدانم چه چیز را بیشتر دوس دارم ؟چه کسی را اصلا؟چه کاری را ؟
هدفمم ؟مسیرم؟راهم ؟
کلی معطل شده ام برایش عکس ها رو بفرستم کند است لعنتی وقت دکترا همه دوهفته ای عقب افتاده است و من چقدر محتاجم به او!
کارهای نصفه زیاد دارد حالا که ذهنم کاملا مشغول تمام کردن این شده است حداقل خوبی کار وحی/ده این است که زبان را چسبیده دو دستی!
وقتی سرم درد میگیره مامی میگه از کامپیوتره!!امروز گفتم خوب همه چی رو قاطی میکنی ها!!
دونگ جین خداکند فردا حتی کمی هم دلش نخواهد جای فر/وهه باشد!!
حالا که قلبش پاک است خداکند یکی خوب جورش شود...
دکتر را پیچاندم امروز سرم درد میکرد باد خورده بود بهش!بجایش رفتم زیر پتو و هی با اتو گرمش کردم!
گوشه ی لثه م باد کرده و هی دلم میخواهد ادامس بجوم برای هضم بهتر هی میخورد با ان قسمت !
اب نمک درست کرده ام!
امروز به یارو زنگ زدم برای پا/یا/ن ...گفت بفرست موضوعت را!
امروز گفت کارت را بفرست تا پایان هفته!
مرتیکه هرچی موضوع خوب است برای خودش تور میکند بعد دست دانشجو را میگذارد دست به عصا!
تکلیفش مشخص نیست خدا کند این روزها ارام بگذرد برایش تا خوب شود!
سوغاتی را چپو کرد ههههههههاااااا!
۴۴هزار قرض داده ام بهش!
اخرش نفهمیدم چقدر حقوقمان شد!
مردای گنده افتاده اند روی موضوع او!! !
فردا باید بچسبم به موضوعات و...
دکت/ا را چه کنم یارو گفته برای منابع بزنگ به من هرچند من کاری باهاش ندارم بیخیال!
امتحان کامپیوتر هم باشد برای سال بعد!
ولی موضوع وحی/ده هم خوب جور شدها!!
دخترک دروغگو هنوز موضوعش را میگفت نمیداند امروز تصویب شد موضوعش!
در برخورد باهاش از این به بعد باید اعوذ با...خواند!
سرد شده و من انگار خیلی بیشتر از سرما بدم میاد تا گرما !
حوصله بحث کردن ندارم به خاطر همین الکی هی میگم باشه هرچی تو بگی
کاش میشد برای همیشه به خواب پناه برد.
سرد شده و من انگار خیلی بیشتر از سرما بدم میاد تا گرما !
دلم عین دوست فرو*هه رو میخواد!معلوم نیست از کجا تور کرده!یعنی برای دونگجین دلم میخواد بیشتر از خودم
فردا م هم که نیست !!
روزهای سختیه!!
خاک تو گور کسی که تبلیغ این درختچه ها رو کرد!
دلم میخواست یه شبی که تنها بودم عود روشن کنم همانی که پرت شده در تراس همسایه بعدش نون و ماست بخورم !جدی ها همین ساعت مثلا!
دلم خواست که بچه ای باشد که بهانه ی بزرگ شدن او برچسبها را بچسبانم به در ودیوار
دلم راستی کلاس زبان قادری اینا رو هم میخواد با تراسشون برای مامان!