شادی در جامعه...

شادی یک هیجان انبساطی زودگذر است، اما نشاط یک احساس بهجت و شادمانی درونی است که پایدار و بادوام است. شادی همیشه با هیجان‌های لبخند و خنده همراه است اما در نشاط احساس بهجت و سرور لزوما با خنده همراه نیست ولی احساسی است که موجب لذت فرد می‌شود. تفاوت دیگر این است که می‌توان شادی منفی و یا کاذب هم در نظر گرفت، اما نشاط در انسان همیشه مثبت است. به عبارت دیگر شادی مثبت می‌تواند به نشاط تبدیل شود اما شادی کاذب منجر به نشاط انسان نخواهد شد. حتی تجربه نشان داده است که شادی‌های کاذبی که توسط محرک‌های متفاوت مثل داروهای روانگردان، مواد‌مخدر، الکل، موسیقی بسیار تند، تمسخر دیگران و از این قبیل به‌دست می‌آید، پیامدهای اندوه و افسردگی خواهد داشت. 

عوامل ایجاد شادمانی

در ذیل به مهم‌ترین عواملی می‌پردازیم که در ایجاد شادمانی نقش اساسی دارند. بخشی از این عوامل که در واقع ویژگی‌های تعیین‌کننده یک جامعه هستند و میزان شادی و رفاه افراد آن جامعه را تعیین می‌کنند:

ثروت: در اینجا منظور از ثروت میزان قدرت خرید مردم و امکان تهیه تسهیلات زندگی است. این شاخص به‌طور واضح تعیین‌کننده استطاعت مادی افراد برای تأمین نیازهای اولیه انسانی است. تحقیقات نشان می‌دهد که رابطه مثبت میان ثروت و میزان شادمانی پس از یک روند منطقی افزاینده سیر کاهشی پیدا می‌کند. به عبارتی دیگر هرچند توانایی مادی چون مواد غذایی، سرپناه و... ملزومات اولیه برای برآوردن نیاز‌های اساسی انسان و شادمانی او شرط لازم محسوب می‌شود اما به هیچ عنوان شرط کافی نبوده و با افزایش این توانایی‌ها شادی افراد افزایش نمی‌یابد.

آزادی فردی: افراد در جوامعی شادمان‌تر هستند که محدودیت‌های فیزیکی و روانی کمتری را تجربه می‌کنند. به‌طور کلی احساس کنترل داشتن بر محیط به جای احساس در کنترل محیط بودن از عوامل تعیین‌کننده شادمانی است که میزان آن در جوامع مختلف متفاوت است.

دسترسی به معلومات: این بعد بیشتر ماهیت شناختی ملزومات شادی را یادآور می‌شود و شامل عواملی چون سوادآموزی و میزان ثبت نام افراد در مدارس، دانشگاه‌ها و استفاده از رسانه‌هاست.

برابری: درک نابرابری‌های اجتماعی می‌تواند در میان اقشار مختلف جامعه متفاوت باشد. این نابرابری‌ها در اقشار پایین جامعه حس نابرابری را افزایش داده و زمینه آسیب‌های اجتماعی را فراهم می‌آورد در حالی‌که در اقشار متوسط تحصیل‌کرده جامعه احساس وجود بی‌عدالتی اجتماعی را تقویت کرده و زمینه نارضایتی را ایجاد کند.

سلامت: افرادی که از سلامت جسمی و روانی برخوردارند احساس شادمانی بیشتری دارند. از طرف دیگر افرادی که شادمان‌تر هستند کمتر از افراد افسرده بیمار شده و کمتر نیز می‌میرند(بلک اسلی، گروسارت متیک).

ویژگی‌های شخصیتی: افراد شادمان بیشتر احساس می‌کنند که بر زندگی خود کنترل و تسلط دارند. این در حالی است که افراد افسرده خود را بازیچه دست سرنوشت می‌پندارند. همچنین افراد شاد در مقابل مشکلات قدرت تاب‌آوری و ابراز وجود بیشتری داشته و آمادگی بیشتری برای تجربه زندگی از خود نشان می‌دهند.

هدفمند بودن زندگی: انسان برای داشتن زندگی شاد و پربار نیاز به اهداف و چشم‌انداز وسیع برای آینده دارد. فقدان چنین اهدافی می‌تواند منجر به سبک زندگی ملالت‌بار و عادات رفتاری ناسالم ازجمله لذت‌جویی شدید، تمایل به افراط در تفریح، خوشگذرانی، پرخوری و استفاده از مواد‌مخدر و الکل شود.

موقعیت اجتماعی: افرادی که پیوندهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی بیشتری دارند با نشاط‌تر از افرادی هستند که خودشان را در این دنیا تنها می‌بینند. این احساس به میزان زیادی تأیید‌کننده نیازهای اجتماعی افراد و وجود حمایت‌های اجتماعی است. در موقعیت‌های شغلی هرچه که موقعیت شغلی افراد در سلسله مراتب قدرت بالاتر می‌رود و احساس کنترل افراد و مشارکت آنها در تصمیم‌گیری‌های سازمانی افزایش می‌یابد احساس شادی نیز افزایش می‌یابد.

رویدادهای زندگی: ارتباط بسیار روشن و مثبتی میان وقایع مثبت زندگی چون ترفیع شغلی، ازدواج موفقیت‌آمیز و... و فقدان وقایع منفی چون تصادفات، تعارضات و اختلافات بین فردی با احساس شادمانی وجود دارد.

شاخص شادی و نشاط اجتماعی

در بررسی‌های شناختی شاخص‌های توسعه یکی از شاخص‌هایی که مورد توجه قرار می‌گیرد شاخص شادی و نشاط اجتماعی یا به تعبیری دیگر نرخ امید به زندگی یا نرخ امید به آینده است. در واقع نشاط و شادی یکی از ابعاد روانشناختی فرد و جامعه است و فرد و جامعه هنگامی دارای شادی و نشاط خواهند بود که شاخص‌های معیشتی و رفاهی از یک سو و دیگر شاخص‌های فرهنگی، علمی و سیاسی آن جامعه از سوی دیگر از رشد قابل‌قبولی برخوردار بوده یا دست‌کم در سطح مطلوبی قرار گرفته باشد. نباید از نظر دور داشت که رابطه توسعه و نشاط اجتماعی یک رابطه یک‌سویه نبوده و نشاط و شادی صرفاً معلول وضعیت مطلوب اقتصادی و... نیست. این دو متغیر بی‌تردید بر یکدیگر رابطه کنش و واکنش داشته و بر یکدیگر مؤثرند. شادی و نشاط ماده اصلی تغییر، تحول و تکامل انسان است و در جامعه بانشاط و باطراوت زمینه تولید بهتر و اشتغال بیشتر، اقتصاد پویا و سالم‌تر و کسب ثروت مشروع فراهم می‌شود چرا که در چنین محیطی انرژی‌های نهفته در جهت خلاقیت آزاد شده، ذهن‌ها پویا، زبان‌ها گویا و استعدادها شکوفا می‌‌شود. وقتی به یک جامعه نشاط تزریق می‌شود، در پی آن فعالیت‌های روزمره با رونقی دوچندان پی گرفته شده، بخش قابل‌توجهی از انحرافات نسل جوان کاسته می‌شود

...

این روزها بدجور به وبلاگ وابسته شدم هرچی باشه از وابستگی به ادم که بهتره!!! 

امیدوارم این دعای فراموشی و بیتفاوتی هرروز و هرروز در من بیشتر حلول پیدا کنه! 

امروز عین این بچه های اول دبستانی ان چنان استرس ارائه داشتم که دستم یخ کرده بود و فشارم پایین هرچند کار دیر بهم تحویل داده شد و....لی در کل قلبم به دهنم امد امتحان فردا رو هم گذاشتم واسه ی فردا که نگاهی به خلاصه ها و تقلب ها بکنم :)) 

دیگر اینکه فردا هم شاید با دوستان برویم روز اخری را بگردیم و تمام این دوران!! 

الکی از ما شماره حساب میگیرن هرروز چک میکنم و دریغ از ذره ای پول!! 

دارم فکر میکنم من که به کسی نیاز ندارم مگر قبل از حضور برخی من چه میکردم که حالا نمیتونم !! 

بسیار به خواب علاقه دارم به خواب بیدغدغه بی سردرد بی خستگی بیزنگ ساعت!به خوابی که فردایش تعطیلی ام باشد و رفع خستگی...خیلی وقت است که عین تابستان روزهای بیخیالی نداشتم از بس که ان مدت ناشکری کردم لابد... 

این روزها باران میبارد و من خاطره ی خوش دارم از تحول اردیبهشت! 

امان از حرکات کودکانه ی جمعی! 

امروز دوستی را با فکری از ازدواج شاد کردن:) 

اینجا فقط برای خودم مینویسم و چه خوب حسی است بی مخاطبی!!

۱۰ روش برای افزایش رضایت از زندگی

در چند سال اخیر‌، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداخته‌اند که قبلاً‌ برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما می‌شود؟

پژوهشگران به این منظور تحقیقات گسترده‌ای در سراسر جهان انجام داده‌اند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوع‌دوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر می‌گذارد. حوزه جدید روان‌شناسی مثبت پر از یافته‌های جدیدی حاکی از آن است که اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. ۱۰ راهبرد ثابت‌شده برای افزایش رضایت عبارتند از:

۱٫ لحظات روزانه زندگی را درک کنیدهر از چندی مکث کنید تا گل سرخی را ببویید یا کودکان را حین بازی تماشا کنید. کسانی که درنگ می‌کنند تا وقایعی را که به‌طور عادی با عجله پشت سر می‌گذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فکر می‌کنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و کاهش افسردگی گزارش می‌کنند.

۲٫ از مقایسه بپرهیزیدچشم و هم‌چشمی‌جزئی از بسیاری از فرهنگ‌هاست اما مقایسه خودمان با سایرین می‌تواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد کند. به جای مقایسه کردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف کنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.

۳٫ بیش از اندازه به پول توجه نکنیدکسانی که پول را در رأس فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگ‌های گوناگون یکسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در کالاهای مادی بجوییم، کمتر آن را می‌یابیم. رضایت، عمر کوتاهی دارد و گذراست. پول‌دوستان نیز در آزمون پویایی و خودشکوفایی نمره اندکی می‌گیرند.

۴٫ اهداف معنادار داشته باشیدکسانی که برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش می‌کنند، بسیار راضی‌تر از کسانی هستند که رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف می‌تواند به سادگی یاد‌گرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچه‌ها به شیوه‌ای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل کار و چه در خانه آن است که فعالیت‌هایی انجام دهیم که از نظر شخصی هم لذت‌بخش و هم مهم باشد.

۵٫ در کار ابتکار به خرج دهیدمیزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتکاری که به خرج می‌دهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی‌که خلاقیت به خرج می‌دهیم، به دیگران کمک می‌کنیم و راه‌های بهبود در امور را پیشنهاد می‌کنیم یا کارهای اضافی انجام می‌دهیم، از کارمان بیشتر احساس اغنا می‌کنیم.

۶٫ دوست پیدا کنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً‌ خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف کمیت رابطه با افراد کافی نیست، بلکه کیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیک نیاز دارد؛ رابطه‌ای که در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.

۷٫ لبخند بزنید، حتی زمانی که حالش را نداریدبه‌نظر ساده می‌رسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امکانات موجود، فرصت‌ها و موفقیت را می‌بینند. وقتی آنان به آینده نگاه می‌کنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می‌کنند، معمولا گزینه‌های مثبت را می‌بینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشده‌اید که نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل می‌شود.

۸٫ طوری تشکر کنید که گویی واقعاً قدردان هستید
کسانی که عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً‌ سالم‌تر و‌ خوشبین‌تر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که به کسانی که به آنان کمک کرده‌اند، نامه تشکرآمیز می‌نویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یک نامه تشکرآمیز تا هفته‌ها طول می‌کشد.

۹٫ از خانه بیرون بروید و ورزش کنید
تحقیقات نشان می‌دهد که ورزش می‌تواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچ‌گونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز به‌مراتب کمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان می‌دهد، امکان تعامل با دیگران را فراهم می‌کند، هورمون‌های عامل احساس خوب را در بدن آزاد می‌کند و عزت نفس را افزایش می‌دهد.

۱۰٫ بخشش را فراموش نکنیدنوع‌دوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل کنید و از این کار مقصودی را بجویید. محققان می‌گویند کمک به همسایه، داوطلب‌شدن برای انجام کارهای عام‌المنفعه یا اهدای کالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص می‌شود که مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد که از ورزش کردن یا ترک کردن سیگار هم بیشتر است. گوش کردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارت‌ها، توجه به موفقیت‌های دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت می‌افزاید. محققان می‌گویند کسانی که برای دیگران خرج می‌کنند، بیشتر از کسانی که برای خودشان خرج می‌کنند، احساس رضایت می‌کنند

ارامش

هنوز دلشوره دارم فرستاد کار را و جایگزین کردم کاش همه قسمت نتیجه رو داده بودم خیلی بد انجامش دادم:( 

خداکنه خوب باشه! 

از اونم هنوز خبری نیست  

خدا خودت ارامش رو بهم برگردون 

بوس

وای خدا.

دلم خیلی شور میزنه خیلی درسطح اینکه انگار دارن رخت میشورن تو دلم! 

هم نگران اونم که جوابی نداده میخوام بدونم حالش خوبه فقط واسم همین کافیه خدایا یه نشونه فقط 

هم نگران این کاری هستم که قرار بود پریروز فوقش دیروز بهم تحویل داده بشه ولی هنوز نشده تا دیدم اصلا اقا فایل رو با خودش نبرده الانم ۱ساعته منتظرم برام بفرسته  

خدا این موقعیت اضطرار و اضطراب و انتظار رو نصیب کسی نکنه  ! 

راستی نگران ارائه امروز امتحان فردا تحویل کار دوستی برای فردا هم هستم روی هیچچی تمرکز ندارم نگران شه هم هستم خیلی 

خدایا ازت میخوام امروز همه چی عالی و خوب برگزار بشه !

۲روز اخر

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.


پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.

به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید، خدا سکوت کرد، کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت: "عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن."

لا به لای هق هقش گفت: "اما با یک روز... با یک روز چه کار می توان کرد؟ ..."

خدا گفت: "آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید"، آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: "حالا برو و یک روز زندگی کن."

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید، اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود، می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم.."

آن وقت شروع به دویدن کرد، زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید، چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند ....

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ...

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند، سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.

او در همان یک روز زندگی کرد.

فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست!"

زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم، اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، عرض یا چگونگی آن است.

امروز را از دست ندهید، آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد!؟


لطفا این متن را برای دوستان خود ارسال نمایید، کسانی که برایتان ارزشمند هستند، اما اگر این کار را انجام ندادید، نگران نباشید، هیچ حادثه ناخوشایندی برای شما رخ نخواهد داد، شما تنها این فرصت را که به دنیای شخص دیگری با این مطلب روشنایی بیشتری ببخشید، از دست خواهید داد، کسی چه می داند، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون بیشترین نیاز را به خواندن این مطلب داشته باشد.

کلی کار دارم

حرفامو نوشتم بدجوری حرفاش اذیتم کرد منم هرچی که تو ذهنم اومد رو نوشتم  

تو روح هرچی ادم بیخوده... 

 

 

کلی کار دارم خدایا خودت صبر بده +فراموشی+بیتفاوتی+تمرکز روی تموم کارها که بهترین حالت تمومشون کنم...

وای.

میدونم تا ننویسم اروم نمیگیرم رفتم دیدم مال منو خونده ولی جواب نداده اگر نخونده بود بیشتر میسوختم ولی الان کمتر... 

شه ...اس داده و گفته به این شماره اس بده... 

دیروز دایی اینها نزول اجلال کردن و فرود اومدن ... 

کلی درس دارم فردا ارائه دارم قرار بوده تر/جم امروز برام بفرسته بذارم لای قبلی ها ! 

استرس دارم کار ۴مونده !کار ارائه فردا مشاور ۳و اینم هیچ پست جدید نمیذارم دلشوره دلتنگی دلگرفتگی دارم میمیرم خلاصه ...شنبه۳هم امتحان داریم...

جامعه ی ما...+نکات مفید.

از زمانی که حرمت‌ها شکسته شدند و معیارهای اخلاقی، فرهنگی، باورها، ارزش‌ها و... از میان رفتند باید انتظار این نوع پدیده‌ها را می‌داشتیم. من نام این تغییرات را می‌گذارم فروریختگی فرهنگی. متاسفانه این اتفاقات در مکان‌هایی افتاده‌اند که بافتی مذهبی و متجانس دارند و مردمشان از نظر فرهنگی یکسان هستند و عوامل آسیب‌زای موثر در بزهکاری همچون مهاجرت و تفاوت‌های فرهنگی و حضور اقوام مختلف کنار هم، در آنها وجود ندارد یا کم است، اما در بخش‌هایی از آنها فروریختگی فرهنگی در حال وقوع است. از طرفی ازدواج کردن، هم‌اکنون در جامعه ما بسیار دشوار شده‌است. در همان شهر کاشمر، اگر جوانی تصمیم به ازدواج بگیرد باید حداقل 5-4 میلیون تومان خرج کند برای شیربها، نامزدی، عروسی و... امروز ماهواره حتی در کوره‌ده‌ها هم پیدا می‌شود، کنترل و نظارت هم بر این مناطق ضعیف است و همه اینها باعث می‌شود اخلاقیات و معیارها و ارزش‌ها ضعیف شوند.

به این نکته توجه داشته باشید که هر جا تقاضا باشد عرضه هم هست. ما سطح نیازها و توقعات جوان‌هایمان را به شکل سنتی بالا بردیم، اما پاسخگویی‌مان به آنها پایین بود.

برای مثال ما به آنها یاد دادیم که در سنی کم نیاز به ارتباط جنسی، خانه، خودرو، شغل و... دارند آنها احساس نیاز کردند و توقعشان بالا رفت در حالی که امکان دستیابی به این امکانات را برای آنها فراهم نکردیم. در حالی که در زمان ما گفته می‌شد باید پله‌پله پیشرفت کنیم. فایده این که ما آگاهی اجتماعی را زیاد کنیم، اما امکان اجتماعی را فراهم نکنیم، چیست؟

ما در جامعه‌شناسی مقوله‌ای به نام پیشگیری وضعی داریم که می‌گوید مدیران جامعه باید محیط‌های تاریک و خلوت را بیشتر مورد توجه قرار دهند. فلسفه‌ای هست در جامعه‌شناسی به نام فلسفه شیشه شکسته که در آن می‌گویند وقتی شیشه‌ای شکسته باشد و داخل قاب پنجره باقی مانده باشد هر لحظه امکان دارد بیفتد و به همین دلیل ما باید سریعا آن را عوض کنیم. این یعنی مکان‌های پرخطر جامعه باید شناسایی و کنترل شوند.

مردم باید در مسوولیت‌های اجتماعی و بخصوص حفظ امنیت سهیم شوند. باید نسبت به جرایم واکنش نشان بدهند و سریعا مسائل را خبر بدهند زمانی که من محصل بودم در انگلستان، خانم‌های مسن هر وقت جرمی می‌دیدند بلافاصله به پلیس زنگ می‌زدند حالا چه شده است که ما در کشوری اسلامی می‌گوییم به ما چه؟!

آموزش‌های ما ناقص بوده‌اند. هیچ‌کس در جایگاه واقعی خودش ننشسته است و همین باعث شده افراد جامعه ارزش‌های قابل احترام در فرهنگ مان را تمیز ندهند تا پررنگ‌شان کنند.

در این کشور هر آسیب اجتماعی را ده‌ها سازمان و ارگان به شکل موازی بررسی می‌کنند، اما هیچ یک کار آن دیگری را قبول ندارد و این طوری است که بودجه‌ها هدر می‌روند و سرانجام هم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسند و کار باز تکرار می‌شود. این اسکیزوفرنی اجتماعی، عقلانی، برنامه‌ریزی و مدیریتی را باید یک جوری درمان کنیم. ما پازل مدیریتی ناقصی داریم.

اگر نتوانیم از هم پاشیدگی مدیریتی و اجرایی را سامان بدهیم، هر کس ساز خودش را خواهد زد و راه خودش را خواهد رفت به همین دلیل امیدوارم که یک برنامه‌ریزی مدیریتی کلان در مبحث آسیب‌های اجتماعی در کشور اجرا شود.

ما در صورتی مجاز به بیان حوادث هستیم که با آسیب‌شناسی همراهشان کنیم. اگر حوادث عریان و بدون کالبدشکافی بیان شوند فقط منجر به هراس اجتماعی خواهند شد.

معتمدی: دو آفت مهم در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی در کشورمان، سیاسی بازی و پنهانکاری در رسیدگی به آنهاست، مثلا در بسیاری از حوادث، اخبار ابتدا به گوش رسانه‌های خارجی و کانال‌های فرعی می‌رسد و بدون تحلیل و آسیب‌شناسی اعلام و بعد در داخل مطرح می‌شود. در حالی که مطرح کردن این حوادث بدون تحلیل سبب‌ساز ترس اجتماعی می‌شود، غافل از این که آمارهای چنین حوادثی در کشور ما نسبت به کشورهایی که مسائل داخلی ما را مطرح کرده‌اند، بسیار پایین‌تر و حتی در حد هیچ است.

وقتی یکی از بستگان فوت می‌کند، یک تلفن به بهشت زهرا کافی است تا همه کارها به سرعت و بدون خطا انجام شوند. حالا تصور کنید جوانی برای حل مشکلش به وزارتخانه‌ای مراجعه کند آیا هیچ وزارتخانه‌ای می‌تواند با سرعت بهشت زهرا کار او را راه بیندازد؟

شاید اگر قسمت‌هایی از جامعه ما مثل بهشت زهرا عمل کند بسیاری از مشکلاتمان حل شود.

خشونت و جامعه ی ایرانی:

ازاد ارمکی 

بتوان به بحث در مورد سوال «آیا جامعه دچار خشونت شده است یا خیر؟» پاسخ داد. جامعه ایرانی، جامعه‌ای خشونت‌زده نیست. هر چند که در آن خشونت بسیار دیده شود. جامعه ایرانی، جامعه‌ای کاملا دینی یا ضددینی نیست؛ همان‌طور که در آن دین محور است،گاهی بی‌دینی هم دیده می‌شود. جامعه ایرانی، جامعه‌ای اخلاقی نیست هر چند که در همه سطوح در پی اخلاق است و به دفاع از مردان و زنان اخلاقی می‌پردازد و بر اساس معیارهای اخلاقی به نقد بی‌اخلاقیون اقدام می‌کند و... . در یک بیان بسیار ساده جامعه ایرانی هم، جامعه است و بر اساس فرهنگ و معنی عمل می‌کند و به این دلیل هم هست که در بعضی از شرایط و موقعیت‌ها اخلاقی و در بعضی از شرایط و موقعیت‌ها بی‌اخلاق است. اخلاقی بودن و بی‌اخلاق بودن آن به شرایط و موقعیت‌ها بر می‌گردد، همان‌طور که خشونت‌گرا بودن و ضدخشونت بودن آن نیز معطوف به موقعیت‌های متعدد است. یک روز ما شاهد کشته شدن زن و مرد جوانی در میدانی با حضور پلیس و مردم هستیم و در جایی دیگر شاهد اعتراض به خشونت و دفاع از اخلاق عمومی هستیم. این وضعیت دوگانه ضمن اینکه نشان از زنده بودن جامعه است، حکایت از امری می‌کند که ما در تحلیل‌هایمان فراموش کرده‌ایم. این اصل و واقعیت را می‌توان به گونه زیر بازگو کرد: در جامعه ایرانی اختلال بین محتوای و روش عمل به دلیل عدم آموزش و شفافیت حوزه عمومی و خصوصی به وقوع پیوسته است. اختلال بین انتظار و روش‌های برآورده کردن آن، اختلال بین وجود اختلاف و دعوی با شیوه‌های بروز دعوی و پایان آن، اختلال بین مشاجره در خانه و مشاجره در خیابان، اختلال در معانی اختلاف و دعوا و تفاوت با شیوه‌های بروز اختلاف و دعوا. برای بیان دقیق‌تر این اختلال لازم است به یک مثال اشاره شود. در جامعه‌ای که سنتی است مانند جامعه مدرن اختلاف بین مرد و زن، بین همسایه‌ها، بین اصناف و... وجود دارد. اما به لحاظ فرهنگی گفته شده و آموزش داده شده که طرح اختلاف امری درونی است و سامان‌دهی آن می‌تواند - نه اینکه باید - بیرونی باشد. افراد در درون خانواده، گروه و صنف اجازه طرح اختلاف دارند و بس. مابقی امر، یعنی ساماندهی آن از حیطه اختیار آنها خارج است و بر عهده نظام اجتماعی و فرهنگی – سنت‌های جاری- است. به این لحاظ هم هست که بعد از بروز اختلاف سروکله ریش‌سفیدها پیدا می‌شود. حکم را آنها می‌کنند و شیوه‌های اجرای مجازات و حتی نحوه مجازات را آنها معلوم می‌کنند. در حالی که در جامعه ایرانی در بعضی از شرایط تغییر صورت گرفته و به درهم‌ریختگی طرح دعوا و اختلاف و شیوه‌های ساماندهی آنها ایجاد شده است. اگر به فرض طرح اختلاف درون گروهی بوده است، شیوه‌های سامان‌دهی آنها بیرونی بدون وجود نیرو و سازمان مدیریت‌کننده است و اختلاف و مشکل ایجادشده امکان ساماندهی مناسب سنتی یا مدنی نمی‌یابد.

آنقدر سر اصحاب سنت و مدرنیت جامعه ایرانی به حاشیه‌ها گرم است که درکی و شناختی از مشکلات جامعه نیافته و در نتیجه کسانی که منشأ اختلاف و دعوا و خشونت بوده‌اند، خود اقدام به ساماندهی خشونت می‌کنند. به‌طور مثال عاشقی که در عشقش شکست خورده است، کسی را نمی‌یابد که با او مشورت کند و راه‌حلی در مشکل ایجادشده برای خود و معشوقش بیابد در نتیجه خود به کشتن معشوق که از نظر او حل مساله است، اقدام می‌کند، یا اینکه کسی که احتمال خیانت از طرف همسر خود را شنیده است محلی و جایی برای رسیدگی به مشکل نمی‌یابد، یا اینکه سازمان و نهاد موجود را مشروع برای این نوع دادخواهی نمی‌بیند در نتیجه خود اقدام به‌رفع مشکل می‌کند که به قتل و کشت‌و‌کشتار می‌انجامد.بر اساس مطالبی که بیان شد، می‌توان چند اصل و گزاره را مطرح کرد: 

 اول: جامعه ایرانی دارای حیات است و بی‌اراده نیست. به عبارت دیگر جامعه ایرانی امری و طبیعتی تابع از حوزه سیاست یا جهان خارج ندارد. 

 دوم: جامعه ایرانی دچار گوناگونی شده است. این جامعه به نوعی دچار تمایزیافتگی اجتماعی شده است.  

سوم: در جامعه ایرانی به میزانی که تحول و اتفاق خوب و مناسب دیده می‌شود بر حجم و انواع کج‌رفتاری‌ها و خشونت‌ها افزوده شده است.  

چهارم: به دلیل شکل‌گیری نابسامانی معنایی و فرهنگی که خود به نابسامانی مدیریتی انجامیده است، اختلال و به‌هم ریختگی بین محتوای عمل و شیوه‌ها و روش‌های تحقق عمل بروز کرده است.  

پنجم: گروه‌های در معرض آسیب به دلیل بی‌اطلاعی که ریشه در عدم آموزش مناسب دارد یا به دلیل کاهش مشروعیت نهادی در ایران، ضمن اینکه خود طراح، عامل مشکل و خشونت هستند، خود را مجاز به انتخاب ابزار و شیوه‌های ساماندهی مشکل و خشونت دانسته که در نتیجه در بعضی از جاها بر حجم و شدت خشونت افزوده شده و در بعضی از جاها به دلیل گذشت صورت‌مساله خشونت‌طلبی پاک می‌شود. این است که در جامعه ایرانی هم خشونت و ضدیت با خشونت دیده می‌شود. یک روز و زمانی به دلیل شرایط خاصی در مطبوعات طبل ظهور خشونت‌زده می‌شود و روز دیگر طبل ظهور محبت و دوستی و انسان‌دوستی. به نظر می‌آید به جای گوش دادن به طبل‌های زده شده، بهتر است به مطالعه و طرح روندهای اجتماعی و فرهنگی ایران توجه کرد. این روندها را در دوره جدید بر اساس رابطه‌ای که بین محتوای عمل اجتماعی و شیوه‌ها و روش‌های انتخابی برای ساماندهی مشکلات وجود دارد، می‌توان طرح و بررسی کرد. از این منظر می‌توان جهت و سطح و آینده خشونت‌طلبی یا انسان‌دوستی در جامعه ایرانی را نشان داد.