پست عشق...رو خوندم کلی دلم خواست جای اونها بودم یا همچین تجربه ای داشتم والا به اون میگن زندگی!
امروز کلی پیاده روی کردم الانم یه لاک خوشرنگ و پررنگ زدم سرخابی!
کلی هم کار دارم ...
خسته ام دلم میخواد کارامو به فردا محول کنم وقتی عصر از خونه میرم بیرون دیگه نمیتونم کاری کنم دیگه!
خسته میشم و خوابالو...
اگه قرار باشه کسی رو انتخاب کنم باید پابه پای من کوچولو هم بشه واسم لاک بزنه و موهامو ببافه و کیک بپزیم و...من ادم زندگی میخواهم نه زنده-گی واگرنه که دارم تنهایی زندگی میکنم ...
امروز میخواستم به مامانم بگم ما زندگی کردن رو از تو یاد نگرفتیم مگه تو چه قدر واسه ی خودت زندگی کردی تو که همش خودت رو وقف کردی به حساب اینکه جوونیات رو کردی!!
این روزا ادمی هستم که کوله اش را با دوبندش میاندازد و دلش میخواهد بلند بلند بخواند و سوت بزند و صدای اهنگ موبایلش را زیاد کند...
اینروزها هوس کنار دریا و باران بودن کرده ام ...
هوس چای خوردن روی اتشی که تو اندوخته ای...
هه هه زهی خیال باطل ....
شدید دلم تنگ شده برای کسی که خیلی راحت حتی به وبلاگشم سر نمیزنه کاش نمیذاشتم اینقدر جلو بیاد و سواستفاده ی عاطفی از من کند و برود ...
اویی که همه چیز دارد و من ....
خسته ام
کاش تنها بودم و صدای بلند گریه هایم بود و صدای بلند این اهنگ مازیار فلاحی!
دل بکن که دیگه دیره ....
کامنت م را پس میگیرم ...
کافی است که اسم یک چیز بشود آخرین (أخرین دیدار)(اخرین خداحافظی)(اخرین اس ام اس)(اخرین صدای شنیده شده)(اخرین نوشته)...
کافی است همه ی اینها برای نوستالژیک شدن ...کافی است همه ی اینها برای اشک ریختن و گریستن...کافی است برای له شدن....
*خدایا صبوری بده و فراموشی و بیتفاوتی...
و آرامش و گذر زمان و محو شدن احساسات و خاطرات ...
امشب باز کلی کار داشتم ولی بجاش کلی وب گردی کردم تازه باید کار رو واسه ی اقا ایمیلم کنم تا فردا میشه باید صبح زورمو بزنم ببینم چه میشه کرد یه جمع بندی بکنم و حل مسئله را چک کنم و بفرستم
همش فنی بازی یارو درمیاره
باز دلم تنگ شده
منی که اینقدر عاشق اینترنت و کامپیوترم دیگه خیلی خوشم نمیاد همش سردرد و گردن درد و چشم درد و کمر درد نصیبم شده حالا خوبه کارم تایپ و اینها نیست!
عکس دستکتاپ رو کردم یه نفر که داره باشوق سمت اب و ازادی انگار میره شایدم داره میپره دلم میخواد اینو تجربه کنم ...
امروز خوب بود که بود نبودنش سخته و از یادرفتم سخت تر البته فکرش!
کلی کار دارم و هی عقب میاندازم از ترس بدتر شدن سردردم !
*چه قدر بچه ی همسایه بغلی حرف میزند و من باز یادم میاد چه قدر از بچه متنفرم...دردسر محض.
مرتیکه ظاهرا سر بالش های هوشمند مامانم رو اذیت کرده کره/ خر عوضی!
موقع فروش بلندبلند زر میزنن و خوش اخلاقن موقع تعویض مثل س/گ پاچه میگیرنن!
آشغالا !
این مرتیکه استاده هم گفت دانشکده نیست کلی ذوق کردم بشینم کارامو کنم این م که بد زد تو ذوقم !با این چیزا که نوشته !
حالا هم انگار لرز کردم واسترس دارم الانم باید دوباره به یارو زنگ بزنم !
این مرکز بهداشتی هم یه فیزیوتراپی نداره!
ادم به کی دردشو بگه !
اه
کاش بودی کاش الان بودی کاش الان من را میدیدی کاش الان پست گذاشته بودی کاش الان اسم پست تو توی اپ شده ها بود کاش تو بغلم میکردی کاش تو...
دکتر پرویز اجلالی
در قصههای کهن که یادگار دوران صباوت بشر است، سخن از موجوداتی میرود که ماهیتی دوگانه دارند؛ یعنی هم خوب و مفیدند و هم بد و مضر، بعضی از آنها نیک اندیشند و کمککار بشر.
کارهای معجزهآسا از آنها سر میزند و در گرهگاههای حساس قصه به داد قهرمان میرسند و او را از ورطههای هولناک نجات میدهند و برعکس گروهی دیگر از همین موجودات، بداندیش و سیهکارند و پیوسته در اندیشه توطئهچینی علیه قهرمان قصه. آدمهای خوب قصه را میفریبند، طلسم میکنند و در سیاه چال میاندازند.
در اساطیر یونان ربالنوعی هست به نام "ژانوس" که آن را به شکل انسانی با دو صورت در دو جهت متضاد به تصویر میکشند که یکی به عقب مینگرد و دیگری به جلو و تفسیرشان این است که هم به گذشته نظر دارد و هم به آینده و به همین جهت ماه اول سال را به نام او منصوب کردهاند و ژانویه نامیدهاند، زیرا که ماه چرخش سال است، از سال گذشته میآید و رو به سوی سال آینده دارد. پس هر پدیدهای که ماهیت دوگانه داشته باشد را به ژانوس تشبیه میکنند.در واقعیت نیز پدیدههای بسیاری هستند که ماهیتی دوگانه دارند؛ هم مفیدند هم مضر، هم ترقی و پیشرفت به دنبال دارند و هم پسرفت و عقبماندگی. میتوانند حیات انسانی را ارتقاء بخشند و زندگی ما انسانها را دلپذیرتر، راحتتر و اخلاقیتر کنند و همچنین امکان دارند که آرامش و آسایش را از بین ببرند، شکاف فقر و غنا را افزون کنند و بیاخلاقی و فردگرایی را رایج کنند. میتوانند چنان نظم و انضباط و زیبایی طبیعت را برهم زنند که جهان به خرابهای تبدیل شود خشک و بی بار و بر یا ممکن است آنسان با طبیعت رفتار کنند که زایا و زیبا و سخاوتمند بماند و پربارتر و زیباتر هم بشود.
بهترین نمونه چنین پدیدهای همان است که توسعه و پیشرفت نامیده میشود و امروزه بزرگترین متولیان آن دولتها هستند. از آغاز قرن نوزدهم فرآیند توسعه شروع شد؛ ابتدا در یکی دو کشور در اروپای غربی توسط صاحبان سرمایه و ابتکار و کمک دولتها و پس از آن در کل جهان و عمدتاً توسط دولتها. قرن بیستم، بهویژه قرن توسعه بود و از نیمه قرن، پس از پایان جنگ، کشورهای درحال توسعه به این قافله پیوستند.
بدون هیچ تردیدی توسعه برای نوع بشر دستاوردهای مثبت شگفتانگیزی داشته است. زندگی ما در قرن بیست و یکم با اجدادمان قابل مقایسه نیست. بیماریهایی که روزگاری مردم را به کام مرگ میبرد، امروزه جز در برخی از باریکههای عقب مانده جهان، مهار شدهاند. اجتماعاتی که در جنگلها یا در دامنههای مرتفع زندگی خودکفایی داشتند و از سایر همنوعان خود نه اطلاعی داشتند و نه با دیگران مراودهای، امروزه محصولاتی را مصرف میکنند که کیلومترها دورتر از محل زندگی آنها تولید شده است و از طریق امواج و رسانههای الکترونیک از جزئیترین جنبههای زندگی ملل دیگر و تازهترین دستاوردهای دانش و هنر آگاه میشوند.
راهها، پلها، کانالها، دستگاهها، ساختمانهای عظیم، کشتیها، اتومبیلها، هواپیماها، تجهیزات درمانی، نظامی و ... همه و همه محصول کوششهای توسعهای هستند که اغلب توسط دولتها و گاه بخش خصوصی در قالب تصمیمهای سیاستگذاری، برنامهها، طرحها و پروژهها اجرا شده و چهره جهان را تغییر دادهاند و البته همه آنها با نیت خیر و در جهت ارتقاء کیفیت زندگی بشر طراحی و اجرا شدهاند.
با وجود این، توسعه مثل ژانوس چهره دیگری هم داشته است و آن چهره تخریبگری است که تا یکی دو دهه پیش از این، شمار اندکی از مردم از وجود آن خبر داشتند. این چهره تخریبگر در درجه اول، آسیب بسیار زیادی بر محیط زیست بشر و سایر جانداران کره زمین رسانده است که خوشبختانه امروزه آگاهی از آن در همه جا وجود دارد.
همه ما از بلایی که بر سر جنگلها آمده است، خبر داریم. وضع تغییر آب و هوایی و آثار منفیای که برای زندگی انسانها دارد، از میان رفتن گیاهان و جانورانی که ذخیرههای ژنتیک ارزشمند هستند و هر کدام در این سفرهای که حق عز و جل گسترده است، سهم خود را دارند. آلودگی هوا، آبها، صدا، مواد شیمیایی و آلودگی طبیعت ناشی از رها شدن مواد زائد سنتتیک در آن، آلودگی خاکها در اثر استفاده از سموم، خشکسالی و سیل و توفان در اثر بههم خوردن تعادل طبیعت به خاطر استفاده شدید از سفرههای آب زیرزمینی و آبهای سطحی، از طریق سدسازی و استخراج آب با دستگاههای الکترونیکی، بخشی از این پیامدهای منفی هستند. همه میدانیم که اگر مراقب نباشیم و از محیط زیست مراقبت نکنیم، فرزندان ما امکان زندگی روی کره خاک را نخواهند داشت.
مداخلات توسعهای به آسیبهای اقتصادی ـ اجتماعی هم انجامیده است که اهم آن عبارتند از: شکاف عمیق میان فقر و غنا تقریباً در همه جای جهان و بهویژه جهان درحال توسعه، محرومیت از آب سالم و بهداشتی، بحرانهای اقتصادی مکرر، عقبماندگی و وابستگی اقتصادهای کشورهای درحال توسعه به کشورهای مرکز، گرسنگی و فقر و بیکاری و بیمسکنی در همه جای جهان و بهویژه جهان درحال توسعه، معضلات اجتماعی و فرهنگی که در همه جهان با آن روبهرو هستیم، دگرگونی سریع سلیقهها و هنجارها، سلطه بسیار قوی رسانههای جمعی، تزلزل خانوادهها در بسیاری از نقاط دنیا و تجسد و ناتوانی خانوادهها در انطباق با شرایط روزگار و تربیت و اجتماعپذیری مناسب فرزندان، مشکلات آموزش فرزندان و ... .آنچه از این مرور کوتاه بر چهره منفی مداخلات توسعهای درنظر داریم، این است که بگوییم در این سالهای آغاز قرن بیست و یکم، دیگر توسعه سریع به معنای طراحی و اجرای سریع طرحها و پروژهها به امید دستیابی به پیشرفت نمیتواند هدف باشد.
آنچه امروزه مهم تلقی میشود، توجه به آثار مثبت و منفی زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی مداخلات توسعهای و پیش بردن امر توسعه به شیوهای است که به ارتقاء کیفیت زندگی مادی و معنوی انسانها بیانجامد. پس هم سیاستها و هم برنامهها و طرحها و پروژهها میباید از لحاظ آثاری که بر محیط زیست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ میگذارند ـ چه مثبت و چه منفی ـ به دقت ارزیابی شوند و این ارزیابیها بر حسب مورد میتواند ارزیابی پیش از اجرا، حین اجرا و پس از اجرا باشد. البته انجام این ارزیابیها نیازمند تواناییهای علمی و ظرفیتهای سازمانی و نیروی انسانی است.
درباره ارزیابی تأثیر اجتماعی، بهطور خاص، باید گفت که اگر ارزیابی زیستمحیطی طرحها و پروژهها در سالهای اخیر تا حدودی رواج یافته و ارزیابی اقتصادی پروژهها نیز کم و بیش انجام میشده است، اما ارزیابی اجتماعی، کاملاً مهمانی تازه وارد است و به ندرت انجام میشده است.
تأکید بر اهمیت ارزیابی تأثیر اجتماعی و تأکید بر این نکته که اگر میخواهیم کوششهای توسعهای دولت و ملت به زندگی بهتر برای همه ما بیانجامد، لازم است که ارزیابی اجتماعی طرحهای توسعه را در کنار ارزیابی زیستمحیطی و اقتصادی جدی بگیریم و بهکار ببندیم تا بتوانیم جنبههای منفی مداخلات توسعهای را بهطور همهجانبه مهار کرده و از ابعاد مثبت آن بهرهمند شویم.
روزنامه همشهری، شماره 5263، 17 آبان 1389
شدیدا خسته ام
گاهی گمان میکنم خدا هم دلش به حالم میسوزد که اینطور ناغافلانه سر ظهری سورپزیزم میکند
دلم وقت ازاد میخواد با رفع سردردی که بشینم و فوریت های دستکتاپ را درست کنم و بخوانم و حذف کنم دلم تنهایی میخواد با دراز کشیدن روی تخت و اهنگ گذاشتن شاید گریه ای و خوردن یه اب تنها و یا چای بدون اینکه کسی بگوید اینقدر چای نخور!
چه قدر تذکر داده است تمام عمرم به من!
یکی از دوستانم زیادی انرژی دارد مانده ام از کجا؟سرچی؟