که ادبیات بی استفاده نماند...
آرایش کردن با جان و روح زن ایرانی آمیخته است. به زبان ساده یعنی من تا بقالی سر کوچه هم که می روم، باید دست کم یک ماتیک الکی بمالم و گرنه راستش را بخواهید فکر می کنم عالم و آدم دارند نگاهم می کنند که چرا این جوری ام! بخش غریزی خودنمایی زنانه ما -در جامعه ما- فقط در قاب صورت مجال ظهور دارد. به هر حال قصدم واکاوی بحث خودآرایی زن ایرانی نیست الان. خواستم بگویم صورت واقعی من این است همین عکس پایین. وقتی عکس های پروفایلم را ورق می زدم دیدم اووووووووه چقدر عکس رنگ و لعاب دار. چقدر ژست. چقدر لبخند رو به دوربین. چقدر رنگ رنگ رنگ. این صورت حقیقی من است وقتی از خواب بیدار می شوم. بی رنگ بی رنگ. و به قول دوستی خامِ خام. همین الان که دارم این عکس را می گذارم مرددم. چه سخت است جسارت های خنده دار ما! جسارت گذاشتن یک عکس بدون خط چشم و ماتیک و.... خوش به حالشان دختران فرانسوی که سر صبح توی مترو، نگاهشان به دور دست پشت پنجره خیره بود. هیچ گاه آن صورت های بیرنگ و لبهای سفید را از یاد نخواهم برد در قطار شهری پاریس. ساعت هشت صبح. چهره هایی که برایشان مهم نبود یک زن ایرانی با ماتیک سرخابی براق دارد با بیزاری و تمسخر به صورت خواب آلود بیرنگشان نگاه می کند. وای چه سخت است جسارت نمایش عکس بیرنگ در فیس بوک! جسارتی خرکی!
نوشته شهلا زرلکی