خانه عناوین مطالب تماس با من

این روزها...

این روزها...

روزانه‌ها

همه
  • جالب درمورد پایتخت3
  • فتوشاپ و تغییر
  • درمقابل ظلم میایستم علی مطهری
  • پیام نوروزی مادر ستار بهشتی
  • و تو ای مادر...
  • زمانه ی ما ...هواپیمای گمشده...
  • اتا
  • مناسک عاشورای امروزی
  • افزایش مصرف سرانه ی دارو در ایران
  • چی شد تختی تختی شد؟

پیوندها

  • برای کسب درامد نت
  • دکترکاظمی
  • تا چی
  • مقاله فوتبال و جامعه
  • زخم دل شجریان
  • فرصت طللایی جمعیتی
  • تاریخ ساز صحبت جواد ظریف
  • فوتبال لذت است نه سیاست

دسته‌ها

  • بگرد همین دور و برت را! 111
  • برای حال خودم! 443
  • برای بزرگ شدن روح... 153
  • اطلاعات عمومی 26
  • درس و مشق: 144
  • آرزوهاییییییییییی رویایی. 43
  • نامه های تاریخی! 9
  • زمانه ی ما 78
  • طعم هایی که دوس دارم! 3
  • بوهایی که دوس دارم! 2
  • حس هایی که دوس دارم! 119
  • مکان هایی که دوس دارم! 1
  • یافته های من! 13
  • دعاها 4
  • احادیث 11
  • خارجکی ها! استرالیا 1
  • خارجکی ها اروپا 1
  • خارجکی ها امریکا 3
  • خارجکی ها کانادا 1
  • زوج 3
  • داشته ها! 2
  • یه جور دیگه میشد 4
  • اتاق من! 1
  • هم/سر! 5
  • من کی ام؟ 12
  • اخلاقای بد 1
  • از کی ها بدم میاد 1
  • دنبال *کار 2
  • اشپزی 2
  • یافته های زندگی(تجربه ها) 23
  • نوشته هایی که دوس دارم! 198
  • شغل هایی که دوس دارم! 2
  • یادگیری زبان 1
  • وسایل برای رفتن... 3
  • تا پایان سال۹۱ 1
  • تاپایان ۹۲ 1
  • هدف از زندگی 7

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • نصایح راجع به ازدواج مخصوص زنان
  • نوشته ای از محسن باقرلو....دست ها
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • مهر 1395 2
  • شهریور 1395 5
  • تیر 1395 1
  • بهمن 1393 1
  • آبان 1393 2
  • مهر 1393 4
  • شهریور 1393 8
  • مرداد 1393 3
  • تیر 1393 33
  • خرداد 1393 11
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 21
  • اسفند 1392 30
  • بهمن 1392 27
  • دی 1392 37
  • آذر 1392 29
  • آبان 1392 23
  • مهر 1392 11
  • شهریور 1392 5
  • مرداد 1392 4
  • تیر 1392 3
  • خرداد 1392 22
  • اردیبهشت 1392 9
  • فروردین 1392 2
  • بهمن 1391 3
  • دی 1391 6
  • آذر 1391 6
  • آبان 1391 1
  • مرداد 1391 3
  • تیر 1391 11
  • خرداد 1391 14
  • اردیبهشت 1391 56
  • فروردین 1391 189
  • اسفند 1390 232
  • بهمن 1390 287
  • دی 1390 115
  • آذر 1390 58
  • آبان 1390 56
  • مهر 1390 12

آمار : 149228 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • ... یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1392 20:41
    این وبلاگ ؛ آهنگش دیوونه م میکنه میبردم تا مرز جنون و... یک وقتهایی بیدلیل حالم بد میشه بی دلیل دلم شور میزنه بعد توی ذهنم روی کاغذها شروع میکنم به نوشتن به گشتن اینکه چی حالمو بد کرده الان گشتم توی امروزم یادم اومد که امروز توی خیابون جمهوری داشتیم توی اتوبوس رد میشیدم بعد جمعیت و امبولانس و اورژانس و...الان که یادم...
  • ... پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1392 15:53
    تک خوانی مهدیه محمدخانی یکم طولانیه اما پیشنها میکنم بخونید حتما یادداشت راحت و بدون روکش بهاره رهنما داشتم به میهمانم می گفتم که اگر راحت تر است رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم، نرسیده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم، او تعارف کرد و گفت راحت است من اما گرمم شد و برش داشتم، بعد یکدفعه حس کردم چقدر راحت تر است....
  • نوشته ی نسرینا رضایی پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1392 15:08
    مسلسل را برداشتم. خشابش را پر کردم و گرفتم به سمتت. خشمگین نبودم اما انگشتم را روی ماشه گذاشته بودم و تیربارانت کرده بودم. تو رفته بودی پشت ستون و به من لبخند می زدی. من تمام دیوارها را سوراخ کردم و تو همچنان با آرامش پشت ستون نشسته بودی و لبخند می زدی. مسلسل سنگین بود و بازویم درد گرفته بود. من عرق کرده بودم، خشابم...
  • پس از من... پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1392 00:05
    پس از من ... - هر کسی تورا در آغوش بگیرد ... در گودی کمرت دستانی را احساس خواهد کرد که من جا گذاشته ام ! # پس از من ... - هر کسی تو را ببوسد روی لبانت خوشه ای از رزهای زیبا خواهد دید ، که من کاشته ام # پس از من ... - هر کسی در چشمانت خیره شود - مردی را احساس خواهد کرد که آرزو به دست دارد از تو دور می شود ! # پس از من...
  • برای این دل وامانده چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1392 21:18
    ﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ نفهمید ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـﺮ ﮐﺮﺩ... ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ منت روزهایی را که از دست داده ای باید کشید سردردهایی که با هیچ قرصی تمام نمیشد فرسوده میشدی تا نا پخته ای پخته گردد اما دریغ از گرد پیری که بر قامت خود ریخته ای نباید بخشید... کسی که کوه دردت شد حتی یک آه هم نباید جا گذاشت و رفت...
  • مهران مدیری دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 22:43
    مـهران مدیری : "یکی از عمده مکان هایی که در اثر خلاقیت آرزوهای آدم رو تبدیل به واقعیت میکنه همـن فیسبوکـه ...!!! یعنی شما یه چرخ تو فیسبوک بزنی,همه ی اسم هاقشنگ,همه ملکه زیبایی,تحصیلات همه دکترای میکروبیولوژی ,مهندس سازه و فارغ التحصیل آرت ... ..شغل ها همه مهندس,دکتر,فضا نورد و فیلمساز در غربت! اونوقت خانم ها در...
  • مریم رویین تن دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 22:16
    توی آرایشگاه ها حال و هوایم عوض می شود! نمی دانم خوب می شود یا بد! فقط عوض می شود. انگار همه چیز به جریان می افتد. زنده است. فضا اما فضای پوسته است فقط! مثل جریان زنده ی آبهایی که روی صفحه ی دیجیتال کره ی زمین دیده می شود! یکی از زیر دست چند رامشگر بیرون می آید و توی اولین آینه شیفته ی خودش می شود انگار. بعد راه می...
  • زامبی! دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 00:15
    مردم ایران "زامبی" شده‌اند!!! "زامبی" انسانی است که هدف و آرزو ندارد و فقط صبح را به شب می‌رساند و شب خود را به صبح روز بعد پیوند می‌زند. زامبی، معنای عشق و دوست داشتن را نمی‌فهمد. به گزارش رادیو بین‌المللی چین (CRI)، این متن انتقادی که نو ... یسنده آن ناشناس است، اشاره داشته که مردم ایران مانند...
  • ... شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 23:08
    من سیاسی نیستم" نوشتم ۵۰٪ ﺯﻥ ﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ" ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ۷۵٪ : ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﭘﺴﺮ ﮐﺮﻭﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﺭﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺳﻨﮓ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ۳۵٪ : ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺑﮑﺎﺭﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ...
  • نوشته ای از بزرگیان شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 20:07
    ١.شاهین نجفى آدم دوست داشتنى اى است. کوندرا در دون ژوان مى نویسد: ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ اند، ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ کارهایشان ﻫﺴﺘﻨﺪ ... . نجفى آدم دوست داشتنى اى است، حرف هایش هم شبیه موزیکش است؛ غیر قابل تحمل، سکسیستى، بى مایه.... ٢. وقتى برسر فیلم ده نمکى چند نفرى منفجر شدند، گروهى از دوستان نوشتند که درست نیست به خاطر این...
  • ادمایی جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 12:54
    یه آدمایی هستن که وقتی برای بار اول میبینی شون، عجیب باهاشون احساس نزدیکی می کنی... می تونی خیلی راحت بازوشون رو بگیری و باهاشون یه خیابون دراز رو قدم بزنی... می تونی خیلی راحت تو بغلشون جا بشی و اونا با دوتا جمله آرومت کنن... آدمایی که نه تو گذشتت بودن، نه مطمئنی که تو آینده ات باشن، ولی به حالت یه رنگ تازه می زنن......
  • ادمایی جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 12:54
    یه آدمایی هستن که وقتی برای بار اول میبینی شون، عجیب باهاشون احساس نزدیکی می کنی... می تونی خیلی راحت بازوشون رو بگیری و باهاشون یه خیابون دراز رو قدم بزنی... می تونی خیلی راحت تو بغلشون جا بشی و اونا با دوتا جمله آرومت کنن... آدمایی که نه تو گذشتت بودن، نه مطمئنی که تو آینده ات باشن، ولی به حالت یه رنگ تازه می زنن......
  • ... پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 15:49
    من هر وقت بخواهم می توانم دل بِکَنم و بروم. سالها روی احساساتم کار کردم تا وابسته ی هیچ کس و هیچ چیز نشوم. چون فهمیده ام تنها چیزی که توی این دنیا نمی شود روی آن حساب کرد آدم ها هستند. کافی ست بفهمند با رفتنشان یک چیزی توی زندگی تو کَم می شود. مطمئن باش لحظه ای صبر نمی کنند و می روند. آنهایی هم که بیشتر می گویند می...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 10:22
    هولناک است سرگذشت کاغذها هولناک است. فکر کن کاغذی باشی که روی آن حکم تیر باران لورکا را نوشته باشند. یا حکم قتل عام آشویتس. فکر کن کاغذی باشی که روی آن گلستان ن ... امه آخرش را به فروغ نوشته باشد.فکر کن کاغذ یک شناسنامه باشی، با داغ مهر باطل شد مثل شناسنامه ی تختی.فکر کن اعلامیه ی یک ترحیمی. کاغذها، خدای من، آنها داغ...
  • ... سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 21:06
    اصلا" یک نفر باید باشد،نه یک نفر معمولی،مثل همه! یک نفر که 6 و نیم صبح زنگ بزند و بیدارت کند، آن وقت بلند بلند بخندد به صدای گرفته و خواب آلوده ات! یکی که مجبورت کند به جانش قسم بخوری هر روز صبحانه ات را کامل میخوری! یک نفر که اگر 12 نصف شب هوس غر زدن به سرت زد، گوشی را برداری شماره اش را بگیری و تا دلت میخواهد...
  • ساجده عرب سرخی نوشته ای از ... سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 15:01
    یک شب مهمون بهار بودم. اتاق های سرد و دربسته ی اوین هوای بهاری و مهمونوازیش رو تحت الشعاع قرار نمی داد و من هی نفس عمیق می کشیدم و هی فکر میکردم که چقدر ریه هامون هوای بهاری رو کم داره. بیشتر از 30 ساعت هوای بهار رو نقس کشیدم و هی بغلش کردم و هی اشک ریختم و هی بغلم کرد و هی اشک ریخت. از همه جا گفتیم، خندیدیم، گریه...
  • نوشته ای از بزرگیان عاشورا سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 13:49
    نوشتن درباره عاشورا کار به غایت بغرنجى است. نه از بابت احترام به مقدسات، که چنین چیزى تنها براى معتقدین معنادار است، بلکه به این معنا که نوشتن درباره آن تنها در یک نزاع سیاسى معنا بخش است و هرنوشته اى در محدوده الهیات سیاسى بغرنج است. نزاع حسین و یزید چه آنکه براى عدالت و آزادگى بدانیمش و چه بر سر قدرت، نزاعى سیاسى...
  • ... سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 11:52
    همه چیز خوب میشود خودت غمت مشکلت غصه ات ... هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت یک آدم ساده که باشی .. برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست همیشه لبخند بر لب داری بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی آدمهای ساده را دوست دارم بوی...
  • تجرد و تاهل امین بزرگیان سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 11:38
    گزارش فریبنده اى اینروزها دست به دست شد درباره زندگى مجردى و متأهلى. اینکه مجردها خوشبخت ترند. -نتیجه تحقیق این بوده است که مجردها احساس خوشبختى بیشترى مى کنند- اینکه مى توان این تحقیق را در جاى دیگرى انجام داد و به نتایج متفاوتى رسید را البته این دست تحقیقات بازارىِ جامعه شناختى نمى گویند- . عجیب نیست که مجردها احساس...
  • باقرلو و بزرگیان و... یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 22:02
    میدان فاطمی را که دور میزنم ترافیک میشود غیر عادی ... ردش که میکنم و رو به پایین می افتم توی زرتشت تازه دلیل ترافیک غیرعادی را می بینم ... خانم قد بلند زیبایی با لباس گرم و ضخیم روسی مانند و ماشینهای بوق بوق و راننده های خیّر و انسان و همنوع دوستی که دلشان نمی آید همشهری مونثشان توی سرما بماند ... یکیش سمند نقره ای...
  • نسرینا رضایی چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 11:46
    تنم را استثمار کن! اصلا فراموشش کن! تاریکی و سرفه های زمستان را. سردی صندلی های چرم تاکسی و بخار شیشه ها را. اصلا فراموش کن که تهران مریض شده و نفسمان بالا نمی آید. تو شانه هایت را به من قرض بده تا بوی تنت را ببلعم و سکوتت را در نگاهت گره بزنم و آرامش یک فصل را از دست هایت بگیرم. بیا سردمان بشود، من به تو گره بخورم و...
  • ... سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 12:20
    همانقدر که بزرگم می‌‌کند و شاد و امید وار همانقدر هم تحقیرم می‌‌کند و مایوس ... و غمگین یک روز خوشبخت‌ترین آدمِ روی زمین یک روز بی‌ ثبات بی‌ اراده بلاتکلیف می‌‌شوم یک روز عاشقِ شاعر یک روز شاعرِ عاشق یک روز بیزار از هر چه حرفِ قشنگ بی‌ کلام‌ترین می‌‌شوم تو با منی خاطراتت با من تمام این دنیا با من است عجیب در کنارِ تو...
  • محیط زیست سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 11:19
    کمپین برای محیط زیست ایران - Iran environmental campaigns درود بر این هموطنان دلسوز ! آزادسازی پرندگان در فریدونکنار : کسانی رو میخوام به شما معرفی کنم که شاید شما دوستان اسم آنها را کمتر شنیده باشید: آقا و خانم احمدی. ... این دو بزرگوار حدود 10 سال هست که هر جمعه به بازار پرنده فروشهای فریدونکنار میرند و هر چقدر...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 23:04
    در حالی که پرستار مشغول تزریق بود. ورونیکا دوباره پرسید : "چقدر وقت دارم؟" "بیست و چهار ساعت, شاید کم تر" ورونیکا سرش را پایین انداخت و لبش را گزید. اما توانست بر خودش غلبه کند. ... " میخواهم دو خواهش بکنم. اول ,دارویی به من بدهید تزریقی یا هر طور دیگر تا بتوانم بیدار بمانم واز هر لحظه باقی...
  • سیاه سرفه شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 20:07
    داشتم توی اتوبان با سرعت هشتاد تا می‌راندم که ماتیز بژی را دیدم که چند دقیقه‌ی پیش از کنارم رد شده بود. به گارد ریل زده بود. ماشینش، دیگر ماشین بشو نبود؛ بدتر از آن این‌که راننده‌اش دهانش باز بود؛ طوری که انگار داشت داد می‌زد. با موبایلم 115 را گرفتم، خبر تصادف را دادم و بعد همان‌طور که مسیر جنوب به شمال را ادامه...
  • قطره چکون شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 10:34
    115.می شود کنار پنجره برایم سیگار بکشی؟! می گفت دوست دارم زنم سیگاری باشد...برایم سیگار بکشد...مثل بازیگرهای زن دهه ی چهل و پنجاه آمریکا...دوست دارم بایستد کنار پنجره و سیگارش را با یک عشوه ی زنانه بین دو انگشتش نگه دارد و پُک های ظریف بزند...دوست دارم هرشب برایم سیگار بکشد و من ساعت ها تماشایش کنم...باید من باشی تا...
  • ابراهیم در اتش شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 10:32
    چرا نمی شود یک بار درست و کامل عاشقی کرد و بعد پشیمان نشد؟ .. چرا همه چیز را از انتها که نگاه می کنی احمقانه به نظر می آید؟ .. چرا ابتدای هر راهی فکر می کنیم می شود و ته ش که می رسیم می بینیم نشد؟ .. ته پیشکش, همان وسط مسط ها می فهمیم دوباره به جاده خاکی زده ایم .. چرا آدم ها انقدر دور شده اند از همدیگر؟ .. چرا همه...
  • 7اسمان باش برای پریدنم شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 10:30
    زنی که صبح چشم باز می کند و می بیند که درد رفته لایِ موهاش ، نباید دستش سمتِ شانه ی صورتی اش برود . نباید با آبِ سرد صورتش را بشوید . نباید جوراب هایِ بافتِ نسکافه ای اش را از پا در بیاورد . نباید به گوش هاش گوشواره ی چوبی ماه و ستاره بیاندازد . نباید به فکرِ پوشیدنِ دامنِ کوتاهِ لی و تاپِ بافتِ فیروزه ای بیفتد ....
  • ابراهیم در اتش جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 19:47
    . چرا ژان والژان لا به لای ورق های کتاب خوابش برده است؟ چرا نمی شود یک بار درست و کامل عاشقی کرد و بعد پشیمان نشد؟ .. چرا همه چیز را از انتها که نگاه می کنی احمقانه به نظر می آید؟ .. چرا ابتدای هر راهی فکر می کنیم می شود و ته ش که می رسیم می بینیم نشد؟ .. ته پیشکش, همان وسط مسط ها می فهمیم دوباره به جاده خاکی زده ایم...
  • زندگی و لذتشهاش! سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 15:04
    http://www.irannaz.com/news_detail_20653.html http://www.farspatogh.ir/threads/47347/ http://www.beytoote.com/fun/visual/life-charlie-chaplin.html http://www.beytoote.com/fun/visual/be-sure-that-happiness.html http://www.beytoote.com/fun/visual/originally-arma-bvmbk.html...
  • 1344
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • صفحه 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 45