گام بیست و ششم برای رسیدن به اهداف(شاهین فرهنگ)

عشق به خویشتن :کلید بعدی موفقیت ، عشق به خویشتن است ، خویشتن دوستی است.


دوستان اجازه بدید همین اول یه کاری با هم انجام بدیم:


همین الان برید جلوی آینه ، حالا قربون صدقه ی خودتون برید ! می تونید ؟ چقدر می تونید ؟


متاسفانه اکثر ما نمی تونیم قربون صدقه ی خودمون بریم.
و برای همین هم هست که نمی تونیم قربون صدقه ی اطرافیانمون بریم.


دوستان عزیز ! کسی که تا بحال در آینه نگاه نکرده و به خودش نگفته مهربون ، دوستت دارم ، چطور ممکنه مثلا به مادرش بگه دوستت دارم ؟


کسی که هیچ وقت توی آینه خودش رو نبوسیده چطور ممکنه از عمق وجود همسرش یا فرزندش رو ببوسه ؟


دوست من ! وقتی کسی از عمق وجود به فرزند نوزادش محبت می کنه و عشق می ورزه ؟ آیا از او توقعی داره ؟


مثلا به نوزاد سه ماهه ات عشق می ورزی و بهش میگی ، بهت عشق می ورزم به شرطی که منو ببوسی ؟


دوست من ! محبت و عشق رو بدون چشم داشت به نوزادمون ابراز می کنیم چون اینا چیزهای لازم برای رشد و نمو اون نوزاده. چرا به خودمون محبت نکنیم ؟ چرا به خودمون عشق نورزیم ؟ کی گفته ما به محبت نیاز نداریم ؟ به عشق نیاز نداریم؟


یه دلیلی چیزی برای من بیارید که نشون بده آدم بزرگا به عشق نیاز ندارن ، یه آیه ای حدیثی ، سخن بزرگی ! بگید شاید من ندیدم.


وقتی خداوند 10 فرمان رو به موسی نازل می کند ، یکی از این ده فرمان اینه : موسی هم نوعانت رو "مثل خودت" دوست داشته باش.
بزرگان ما به ما یاد دادن دیگران رو مثل خودمون دوست داشته باشیم.


اما یک مسئله ی مهم اینجا هست ، ما سالهاست خودمون رو دوست نداریم ! چجوری دیگران رو مثل خودمون دوست داشته باشیم؟ سالهاست یه گپ عاشقانه و محبت امیز با خودمون نداشتیم ، چطور به دیگران محبت کنیم وعشق بورزیم ؟


دوست من !
بیا همین الان یه تصمیمی بگیر ، که خودت رو دوست داشته باشی ، منظورم صفات اخلاقی نیست ها ! مثلا من دروغگو هستم خدای نکرده ، به خودم بگم : ای دروغگوی باحال ! لپ خودمو بکشم ! نه منظورم صفات اخلاقی نیست ، منظورم شکل ظاهریه ، همینی که هستی ، با همین بینی همین قد و قواره ، همین شکل و قیافه.


دوست من عزیز من ، خواهر محترم که قد کوتاهی داری ، یه کفش می پوشی پاشنه اش از کل قد خودت بلند تره ! برای چی ؟
برای اینکه مثلا اگه خواستگاری تو خیابون دید نگه وای این قدش کوتاهه ؟ خب بعدش چی ؟ بالاخره که تو خونه بدون پاشنه تو رو می بینه !

تو خودتو دوست نداری ، دائم داری با قدت کلنجار میری !


دوستی که میری جلوی آینه ، یه نگاه به بینیت میندازی ! اه آخه این چیه  ؟ کوفته ای ! چقد باحالا بود اگه کوچیک و سر بالا بود !
دوست من ! تو خودت به دل خودت نمیشینی ، چطور میخوای و توقع داری به دل دیگران بشینی ؟ وقتی خودت با خودت کنار نمیای ! چطور انتظار داری دیگران باهات کنار بیان ؟


یکی از رموز مهم موفقیت داشتن یه زندگی خوب و یه شریک زندگی خوبه ، کسی که با او زیر یه سقف احساس آرامش داشته باشی ، شما کلی پولدار باش همه امکانات زندگی رو داشته باش ، وقتی شریک زندگی خوبی نداشته باشی این چه زندگی ایه ؟ چه موفقیتیه ؟


دوست من ! کوتاهی ، بلندی ، چاقی ، لاغری ، هر چی که هستی خودت رو دوست داشته باش ، و یاد بگیریم به چیزهایی بها و نمره بدیم که خدا بها میدهد نه چیزایی که بنده های خدا نمره می دهند ، بنده های خدا چیکاره هستن ؟ اونا هم مثه من و تو می میرن !


ممکنه در قیامت چنین اتفاقی بیفته ...
پشت بلندگو اعلام کنن : دوستان محترم و گل و گلابی که بینی های خوشگلشون کمتر از سه سانته ، لطف کنن تشریف ببرن بهشت ، خیلی خوش اومدن ، اونهایی هم که دماغشون بزرگ و کوفته ای هستش ، گم شن برن جهنم !


میشه ؟ معلومه که نه ! دوستان عزیز ، بیاین به چیزی بها بدیم که خدا بها می دهد ، اون وقت خودمون رو دوست داریم ، اون وقت خلق و خومون رو هم دوست داریم ، خودم رو دوست دارم چون مهربونم ، خودم رو دوست دارم چون به دیگران کمک می کنم ، خودم رو دوست دارم چون بدون دلبستگی از همه چیز دنیا هستم .


دوستان عزیز ، وقتی ما خودمون رو دوست نداشته باشیم ، انتظار بی جایی است که بخوایم کائنات ما رو دوست داشته باشد ، هدایای کائنات از آن کسانی می شود که کائنات اونها رو دوست داشته باشه .
دوست من ، وقتی من خودم رو دوست ندارم ، وقتی من روزی سه بار به خودم بد میگم ، میگم اه اه ! امکان نداره هدایای کائنات به سمت من سرازیر بشه.


از امروز ، جلوی آینه وایسید و به خودتون عشق ورزی کنید ، خودتون رو ببوسید ، از امروز با همون اعضای بدنتون که مشکل دارید صحبت کنید و عاشقانه بهشون محبت کنید ، 10 ساله داری با بینیت می جنگی ، حالا جلوی آینه وایسا ، بگو : آخ جون سلام بینی کوفته ای و خوشگل من ! این کار رو بکن تا مردم رو هم دوست داشته باشی ، بدون توجه به قد و قواره و شکل و قیافه و هیکل.


اتفاق قشنگی میفته ، اگر من خودم و مردم رو همینجوری دوست داشته باشم ، اونها هم همینجوری منو دوست خواهند داشت ، سوء استفاده نکنید ها ، منظورم جنس مخالف نیست .
من آقام به همکار آقام تو اداره محبت کنم ، عاشقانه بهش سلام کنم ، بگم خوشحالم که امروز می بینمت ، به جای اینکه بگم مرده شورتو ببرن ، اه بازم این اومد.


کسی که خودش رو دوست داره ، محبتش رو به همه ابراز می کنه ، بی دغدغه ، واسش دیگه مهم نیست کی خوشگله کی دماغش کوفته ایه ، کی کوتاهه کی لاغره کی چاقه ! عشقش رو به همه هدیه میده.
اونوقت میدونید چی میشه ؟ فواره رو دیدید چقدر قشنگه ؟ آب میاد بالا زیبایی ها رو به همه نشون میده ، بقیه کیف می کنن می بینن ، دوباره اون آب میره پایین یه موتور دوباره آب رو بالا می کشه ، یعنی این عشق میاد نثار میشه دوباره میاد پایین و بالا .


عشق هم همینه ، عشق وقتی جاری میشه ، من به او محبت می کنم ، او به یکی دیگه ، اون یکی همینطور در کل جامعه عشق بی دغدغه نثار میشه.
مگه موفقیت فقط پول و خونه و دانشگاه و کارخونه است ؟ این که از کنار هم بودن لذت ببریم ، به هم محبت کنیم ، عشق نثار کنیم ، اینم موفقیته ، اینی که از ثانیه ثانیه ی زندگیمون کیف کنیم این هم موفقیته.


یه داستان واقعی براتون بگم ؟
یه سرباز امریکایی تو جنگ ویتنام ، میخواسته برگرده خونه ، از یکی از شهرهای امریکا به پدر و مادرش زنگ میزنه ، میگه میخوام برگردم پیشتون ، پدر و مادر کلی خوشحال میشن بچه مون میخواد برگرده ، پسره میگه فقط یه مشکلی هست ! چی ؟


میگه یه پسری با من هست ، این رفت رو مین ، دو پا و یک دست نداره الان ، هیچ کس رو هم در امریکا نداره ، میشه ازتون خواهش کنم بیاد و با ما زندگی کنه ؟
پدر و مادرش گفتن : نه این خیلی سخته ، ما نمی تونیم مسئولیت اون رو بپذیریم ، ما که نمی تونیم صبح تا شب این آدم رو جمع و جور کنیم ، خودت فقط بیا.
دو سه روز بعد پلیس به پدر و مادر اون سرباز زنگ میزنه و میگه بیاین سانفرانسیسکو ، جنازه ای هست که فکر می کنیم متعلق به پسر شما باشه .


پدر و مادر هراسان میرن و وقتی جنازه رو باز می کنن با تعجب می بینن که پسرشون 2 پا و یک دست نداره !
اون پسره پدر و مادرش رو امتحان کرده بود و پدر و مادر رد شده بودن.


دوستان من ! بیاین به هم عشق واقعی نثار کنیم ، انقدر عشق واقعی کم شده که عشق های پوچ و توخالی تو خیابونا به همدیگه نثار میشه. الکی عاشق میشن ، سه ماه دیگه هم میزنن به تیپ و تاپ هم.


پروفسور دانشگاه جان هاپکینز ، از دانشجوهای دکترای رشته ی جامعه شناسی میخواد که یه تحقیقی انجام بدن ، بهشون میگه برید جنوب شهر ، 200 پسربچه رو انتخاب کنید از زندگی اونها تحقیق به عمل بیارید و به من بگید آیا آینده ی روشنی برای آنها متصور هست یا نه ؟


دانشجویان دکترا میرن ، با بچه ها مصاحبه می کنن ، زندگی هاشون رو می بینن ، می بینن که خیلی از این بچه ها دستفروشی می کنن ، گدایی می کنن ، شیشه ی ماشین پاک می کنن ، کارگری می کنن و ...
دانشجوها نتایج تحقیقات رو اینطور اعلام می کنن : هیچ امیدی به آینده ی اینها نیست ، ما پیش بینی می کنیم 90 درصد این بچه ها با این روند ، در آینده مدت زیادی رو در زندان سپری خواهند کرد.
استاد به این طرح نمره ای میده و این طرح در دانشگاه جان هاپکینز بایگانی میشه.


25 سال بعد یکی از اساتید دانشگاه ، در حال مطالعه ی طرح های تحقیقاتی دانشگاه بوده که به این تحقیق برمی خوره ، میگه چقدر عالی ، به دانشجوهاش میگه ، برید این بچه ها رو پیدا کنید و ببینید واقعا پیش بینی در مورد این بچه ها محقق شده یا نه !


دانشجوها میرن و میگردن و بچه ها رو پیدا می کنن ، تو امریکا هم پیدا کردن آدم ها مثل اینجا نیست ، خیلی راحته ، رو اینترنت به سادگی میشه پیدا کرد.
از اون 200 نفر 180 نفر پیدا میشن ، 20 نفر یا کوچ کرده بودن به ایالت های دیگه یا مرده بودن و در دسترس نبودن.


از این 180 نفر ، 176 نفر دارای بهترین مشاغل بودن و در عالی ترین سطح زندگی قرار داشتن.


پزشم و مهندس و وکیل و ... با زندگی های بسیار خوب.
نتیجه رو پیش استاد میبرن ، استاد تعجب می کنه ، خودش میره سراغ تک تک این 176 نفر.


تو چرا بدبخت نشدی ؟ چرا زندان نیستی ؟ چرا انقدر زندگیت خوبه ؟ مگه دستفروشی نمی کردی ؟ چرا ؟
از این 176 نفر ، 75 درصدشون یه پاسخ میدن :


آخه ما یه خانم معلمی داشتیم که ...
موضوع جالب میشه ، میگه اینها همه از خانم معلمشون اسم میبرن ، می گرده ببینه اون معلم زنده است یا نه ، و میبینه بله زنده است ، ولی بسیار پیره ، استاد میره سراغش ، میگه جریان اینه و همه میگن شما ...


معلم پیر لبخندی میزنه و میگه ، میخوای بدونی رمز موفقیت من چیه ؟ میدونی چرا این بچه ها دزد و قاچاقچی نشدن ؟ میخوای بدونی چرا الان در بهترین مشاغل هستن و در عالی ترین سطح زندگی هستن ؟
دلیلش اینه : من از صمیم دل به تک تک این بچه ها عشق می ورزیدم ، با تک تک بچه ها عاشقانه صحبت می کردم.


درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی *** جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را


خیلی ساده است ، عشق به دیگران به شرطی که عاشق خودمون قبلش باشیم ، اگر همینی رو که هستیم دوست داشته باشیم ، نه تنها خودمون می تونیم پله های موفقیت رو یکی یکی بالا بریم ، بلکه می تونیم دیگران رو هم به موفقیت برسونیم.


ابوسعید ابوالخیر میگه : اگر بر آب روی خسی باشی ، اگر بر هوا پری مگسی باشی ، دلی به دست آر تا کسی باشی.


پیامبر میگن : در روز رستاخیر عده ای با چهره ای روشن تر از خورشید هستند و جایگاهی بسیار والا دارند ، اینها کسانی هستند که دوست می داشتند فقط به خاطر خدا .
به خاطر دماغ خوشگل و هیکل خوشگل و پول و ... دوست نداشتن ، فقط به خاطر خدا.


پیامبر می فرمایند : وقتی دو نفر با هم دست میدن ، اون کسی که با محبت تر دست دیگری رو میگیره و بیشتر اون یکی رو دوست داره ، خدا هم اون رو بیشتر دوست داره.


گابریل گارسیا مارکز میگه : انسانها چقدر در اشتباهند که گمان می کنند زمانی که پیر شدند دیگر نمی توانند عاشق باشند و نمی دانند زمانی پیر می شوند که نتوانند عاشق باشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد