برید بی زحمت این لینک
http://movies.yahoo.com/oscars/nominees/
به اصغر فرهادی رای بدید!
توی دو قسمت
Foreign Language Film
WritingOriginal Screenplay
به جدایی نادر از سیمین یا همون A Separation
رای بدید!!!!
دلم غلغله ای است مخصوصا که دونگ جین هی خبر را میخوند خدایا امروز رو به خیر کن!
مامی رو هم سالم بخونه برگردون همه ی ادمایی که امروز به این قصد رفتن رو سالم به خونه برگردون خدایا هیچکس رو نگیرن نکشن ....
خدایا تو رو خدا!
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوشبختی و بی نوایی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت میرسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی میشود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی میکنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهره مند شوند، درست است که گفته اند: «زندگی به یک شب تار میماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.»
آیا دقت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر میرسند؟ جهان بازتاب و عکس العمل رفتار خود ماست، وقتی از خودمان بیزاریم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق میورزیم، تمام جهان در نظرمان دوست داشتنی است.
بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است.
آبراهام لینکلن گفته: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند».
شاد بودن میتواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
لازمه شاد زیستن جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست.
به گفته کازانتراکس: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».
در میان ما ایرانی ها جمله «این نیز بگذرد» رایج است. ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.
شیوه های کسب احساس شادمانی در زندگی
۱ ) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم: هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه میتوانیم کارهایمان را بهتر، سریعتر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم!
۲) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم: اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفته ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است».
۳) ضعف های خودمان را بپذیریم: واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.
۴) نقاط قوت خود را تقویت کنیم: انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که میتواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علا قه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم.
۵ ) از مطلق گرایی دوری کنیم: ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی میکنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که میتوانیم بهره گیریم. هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم، خواه پیروز شویم یا نشویم.
۶) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبوده ایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.
۷) بیشتر به زندگی برسیم: گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگی مان تشبیه کنیم، همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت، تقویت، پرورش و... نیاز دارد.
۸) درگذشته زندگی نکنیم: اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد، هراندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
خیام میگوید:
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
۹) در حال شنا کنیم: در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم. در آینده نیز زندگی نکنیم، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندند، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد. زندگی در زمان حال باعث میشود که علا وه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
هر گاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور میسازیم. چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده. تجربه ثابت کرده است، کسانی که در زمان حال زندگی میکنند، مشکلا ت گذشته آنها راخموده و منفعل نمی سازد.
۱۰) روی مواردی که کنترل داریم متمرکز شویم: وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم. بر آن چه میتوانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم.
۱۱) همچون کوه استوار باشیم: به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آنها کوشا باشیم. تلا ش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص میکند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آنها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علت یابی نماییم.
۱۲) یادگیری را فراموش نکنیم: مغز ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر نماییم.
۱۳) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم: کمک به همنوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود میآورد که او فرد با ارزشی است و میتواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی میبینیم که توانسته ایم گره ای از کار دیگران بگشاییم، در درون خود احساس شادمانی و شعف میکنیم.
۱۴) گذشت داشته باشیم: همانگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش میشود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباههای دیگران چشم پوشی کرده و راه آشتی را هموار سازیم تا ضمن خوشحال کردن آنها، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم.
حافظ میگوید:
دلی با غم بسر بردن جهان یکسرنمی ارزد
به میبفروش دلق ما، کزین بهتر نمی ارزد
حال چند توصیه پیشنهاد میشود: فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی کند و فایده ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راه هایی برای رفع نگرانی ها پیدا میشود.
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک کرده و کمی پیاده روی کنیم.
حرکت و ورزش اثر نشاط آوری دارد. اگر زمان ناراحتی چند متر را با سرعت بدویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش مییابد.
به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت میشوند، همین طور وقتی شاد باشیم چهره دیگران شاد میشود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک نموده و قدم بزنیم.
هنگام روبه رو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نماییم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نماییم.
گذشته هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملا یمات روبرو شده ایم، میتوانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع میشود.
راز شاد زیستن، انجام دادن آن چه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام میدهیم
"جین وبستر" در کتاب "بابالنگ دراز" می نویسد:
"باید برای حال زندگی کرد؛ نباید به خاطر گذشته ها افسوس خورد و نباید چشم به راه آینده ماند. بلکه باید از همین لحظاتی که داریم حداکثر استفاده را ببریم. بیشتر مردم زندگی نمی کنند بلکه فقط با سرعت می دوند. آنها سعی می کنند به هدفی دست یابند که در افقی دور دست قرار گرفته و در گرما گرم تلاش خود به حدی هیجان زده و خسته می شوند که تمام مناظر زیبای محیط آرامی که در آن عبور می کنند از نظرشان دور می ماند و بعد وقتی به خود می آیند که پیر و فرسوده شده اند و در آن زمان دیگر رسیدن یا نرسیدن برای آدم فرقی نمی کند.
برای این منظور کافی است مطالعه ای بر روی زندگی افراد موفق که در گوشه و کنار ما زندگی می کنند انجام دهید. بیشتر افراد موفق چندین و چندبار شکست خورده اند ولی با نیروی عظیمی به نام "پشتکار" باز هم دست از تلاش برنداشته اند و موفق شده اند.
خیلی از مردم فکر می کنند افراد ثروتمند و موفقی که در زمینه ای صاحب شهرت شده اند از اول ثروتمند بوده اند اما این یک فکر منفی است. خیلی ها با وجود داشتن ثروت بی شمار، بدون فکر و عمل، تمام دارایی خود را از دست می دهند. افراد موفق کسانی بوده اند که در مرحله ای از زندگی یک تصمیم واقعی و متفکرانه گرفته اند.
تصمیم می تواند زندگی همه را تغییر دهد. می تواند رؤیاهای ما را به واقعیت تبدیل کند. امور نامرئی را به امور مرئی تبدیل کند و این که می تواند ما را به عنوان یک انسان به بیش از آن چیزی که هستیم تبدیل کند.
از تصمیم گیری غلط نباید بترسیم. هر کسی حتی بهترین افراد هم همیشه تصمیم درست نگرفته اند. بلکه گاهی آنها هم تصمیم اشتباه گرفته اند. به علت این که موفقیت نتیجه قضاوت صحیح است و قضاوت درست ناشی از تجربه است و تجربه غالبا چیزی به جز قضاوت غلط نیست.
متأسفانه عده ای وقتی دچار مشکل می شوند دنیا در نظرشان به پایان می رسد و مثلاً تصمیم به خودکشی می گیرند. ولی هیچ شخص یا هیچ مشکلی ارزش آن را ندارد که به خاطرش دست به خودکشی بزنیم. زندگی همیشه ارزش زیستن دارد و همیشه چیزی هست که می توان به خاطرش سپاسگزار بود چون می دانیم خداوند بندگانش را دوست دارد. بنابراین چیزی به نام شکست وجود ندارد اگر دست به کاری بزنید که ظاهراً هیچ نتیجه ای نگرفته اید، دست کم نکته ای می آموزید که در آینده به دردتان خواهد خورد و آنوقت واقعاً موفق خواهید شد.
پس همه چیز به خود ما بستگی دارد. ما یک زندگی ارزشمند و واقعی در اختیار داریم که با هیچ چیز دیگر قابل معاوضه نیست. به ما امتیازات و فرصت هایی اعطا شده است که مسئولیم با توسعه وجود خود بخشی از دینی را که به گردن داریم ادا نماییم.
"آنتونی رابینز" در کتاب "یادداشت های یک دوست" می نویسد:
دوست من "دابلیو میچل" در یک حادثه وحشتناک موتورسیکلت دو سوم بدنش سوخت. هنگامی که در بیمارستان بستری بود تصمیم گرفت به هر قیمتی که شده، راهی برای کمک به اطرافیان خود پیدا کند، صورت او چنان سوخته بود که شناخته نمی شد. اما او اعتقاد داشت که لبخندش می تواند دنیای دیگران را روشن کند و چنین شد. او معتقد بود که می تواند موجب شادمانی دیگران شود، به درددل مردم گوش کند و به آنان آرامش ببخشد و چنین کرد. چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یک سانحه هوایی از کمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟
خیر. بلکه توجه او به پرستار زیبایی که در بیمارستان خدمت می کرد جلب شد. از خود پرسید:"چگونه می توانم دل او را به دست آورم؟"
دوستانش او را ابله خواندند. شاید در دل خود حرف آنها را تصدیق می کرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت. دابلیو میچل آینده خود را در کنار این زن بسیار تابناک می دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ طبعی، روح آزاده، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او کمک گرفت و سرانجام با وی ازدواج کرد!
بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی کمترین تلاشی هم نمی کنند، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر کرد.
پس تعلل نکنیم و بدانیم که ما بهترین افراد برای داشتن یک زندگی عالی هستیم.
بنابراین نباید خود را محدود کنیم.
با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق هایی که در گذشته رخ داده خود را مجازات نکنید بلکه خود را از مشکلات برگیرید و به راه حل ها فکر کنید.
اهداف و آرزوهای خود را در برگه سفیدی بنویسید و برای آنها زمان معین کنید.
باور کنید اگر روزی دوبار در جای آرامی بنشینید و چند دقیقه ای به هدفتان فکر کنید حتماً به آنها دست می یابید.
لذت، غرور، هیجان ناشی از رسیدن به آرزوها را احساس کنید و در صفحه ذهن خود جزئیات شگفت انگیز آن موفقیت را به چشم ببینید و به گوش بشنوید.
لازم نیست تنها به خودتان فکر کنید بلکه کسان دیگری را هم که در زندگیتان نقشی دارند در نظر بگیرید.
اگر دلیل کافی برای نیل به هدف های خود داشته باشید واقعاً می توانید هر کاری را در این جهان انجام دهید.
ما برای خوشبخت شدن چشم به راه آینده ایم و در نتیجه هرگز خوشبخت نمی شویم، زندگی نمی کنیم بلکه به امید زندگی نشسته ایم. در حال زندگی نمی کنیم و از زندگی امروز خود هم لذت نمی بریم پیوسته منتظر هستیم که در آینده اتفاق بیفتد بدینصورت که :
وقتی ازدواج می کنیم خوشبخت خواهیم شد؛ وقتی شغل بهتری بدست آوریم به خوشبختی خواهیم رسید؛ وقتی پول خرید خانه را پرداختیم، وقتی بچه هایمان راهی دانشگاه شدند و وقتی کاری را به اتمام رساندیم و پیروز شدیم آن وقت است که به خوشبختی خواهیم رسید.
این افراد بدون استثناء مایوس می شوند چرا که خوشبختی یک عادت ذهنی است، یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم هرگز تجربه اش نخواهیم کرد. اگر قرار است خوشبخت شویم باید خوشبخت باشیم.
همه روزه یادآوری خاطرات و اندیشه های خوب و دلچسپ را تمرین کنید، چرا که این کار شما را در انجام کار های تان کمک می کند. اگر کسی می خواهدحال بهتری داشته باشد باید احساسات لطیف و خیر خواهی و ثمربخش بودن را در اندیشه خود پرورش بدهد. باید این کار را مثل ورزش صبحگاهی بطور مرتب انجام داد و مرتب به زمان این ورزش روانی بیافزائید.
تصویر ذهنی و عادت های انسان با هم ارتباط دارند. با تغییر یکی از آنها دیگری هم خود بخود تغییرمی کند. وقتی آگاهانه عادت بهتری در خود ایجاد کنیم تصویر ذهنی جدیدی جای عادات قدیمی را می گیرد و انگاره جدید را پرورش می دهد.
جالب است بدانیم که نود و پنج درصد رفتار، احساس و واکنش افراد عادتی است. درست به همین شکل که هر وقت با موقعیت مشابهی روبرو شویم، اندیشه و احساس و عمل مشابهی از ما سر می زند.
اما نکته اینجاست که عادت اصلاح شدنی است و می توانیم آنرا بطور کلی تغییر دهیم. کافی است که تصمیم آگاهانه ای بگیریم و روی آن تمرین کنیم. بنابر این شما هم می توانید با تکرار رفتار مطلوب آن را در تصویر ذهنی خود ثبت نمایید.
چراکه ایجاد موج مثبت در تصور ذهنی معجزه می کند!
هر آنچه را فکر کنیم، اتفاق می افتد.
موج های مثبت، روزگارمان را شیرین می کنند.
این ماجرا در خط هوایی TAM اتفاق افتاد
یک زن تقریباً پنجاه ساله ی سفید پوست به صندلی اش رسید
و دید مسافر کنارش یک مرد ساهپوست است با لحن عصبانی مهماندار پرواز را صدا کرد
مهماندار از او پرسید “مشکل چیه خانوم؟”
زن سفید پوست گفت:
“نمی توانی ببینی؟به من صندلی ای داده شده که کنار یک مرد سیاهپوست است
من نمی توانم کنارش بنشینم، شما باید صندلی مرا عوض کنید!”
مهماندار گفت: “خانوم لطفاً آروم باشید، متاسفانه تمامی صندلی ها پر هستند،
اما من دوباره چک می کنم ببینم صندلی خالی پیدا می شود یا نه”
مهماندار رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت: “خانوم، همانطور که گفتم تمامی صندلی ها در این قسمت اقتصادی پر هستند، من با کاپیتان هم صحبت کردم و او تایید کرد که تمامی صندلی ها در دسته اقتصادی پر هستند، ما تنها صندلی خالی در قسمت درجه یک داریم”
و قبل از اینکه زن سفید پوست چیزی بگویید مهماندار ادامه داد: “ببینید، خیلی معمول نیست که یک شرکت هواپیمایی به مسافر قسمت اقتصادی اجازه بدهد در صندلی قسمت درجه یک بنشیند، با اینحال، با توجه به شرایط، کاپیتان فکر می کند اینکه یک مسافر کنار یک مسافر افتضاح بنشیند ناخوشایند هست.”
و سپس مهماندار رو به مرد سیاهپوست کرد و گفت:
“قربان این به ای معنی است که شما می توانید کیف اتان را بردارید
و به صندلی قسمت درجه یک که برای شما رزرو نموده ایم تشریف بیاورید…”
تمامی مسافران اطراف که این صحنه را دیدند شوکه شدند و در حالی که کف می زدند از جای خود قیام کردند.