دلم گرفته از این غبار بی سوار
از این جزوه های وامانده که باید بخوانم تا فرودین
از این مطلبی که باید تا جمعه جمعش کنم
از این قراری که دونگ جین ذوق دارد و نمیشود برود از اینکه زود دارند بهم میرسند و او که بزرگتر است و دلش پاک با ایه الکرسی هایی...
از این بلاتکلیفی او
از اینکه او هم میشود عین ما بی پ..
از اینکه نمیدانم کجای مقاله رو بیارم و کجا را نه
از اینکه فردا بروم کتابخانه و کدام را ورق زنم
از اینکه جواد....گاهی سگ محل میکند و گاهی ...
از اینکه غف...گفت وقت ندارم و انگار دلگیر است...
از اینکه سه...رفته شهرشان و من تنها شدم
از اینکه عنب...کار س.ح را سریع میخواند و کار ما حواله به ۴فصل شده...
از اینکه یه اس تشکر هم وحی...نفرستاد....
از دروغگویی لی...
از داده های اما دراده ی س.خ
از پروپوزال...نخوانده...
از شال و کلاه و سرمای فردا...
از بیحالی خودم از بی انگیزیگی...
از فامیل درامدن لی...و عن...
از اینهمه پارتیه او...
از کتابی که باید بگیرم از ج...
از وقتی که ندارم بخوانم
از مجموعه کتابهای ۲۴۰هزاری
از حقوقی نمیدانم چه قدری...
از زبان ضعیف
از بغل و عشق وبوسه ی سو گ...
از ولنتیان و مشروطی دخترک ...
از ...