امروز صبح با اسپاسم شکمی و سردرد بیدار شدم بعدش با دوقرص خداروشکر سرحال بعدش دانشکده و دانشگاه بعدشم رفتم با دوستم بیرون یکم از کار پایان نامه به خاطرش عقب افتادم ولی رفتیم ناهار پیتزا و یکم اش خوردیم وتوی بازارچه لاله یه غلطی کردم عود خریدم +دستبند دوستم هم یه جاقلمی از اصفهان بهم داد کلی برف اومده با بدبختی رفتم و اومدم بعدشم رفتم خوابگاه از دوستم جزوه گرفتم و 31اس هم با م زدیم ...
عصرم نخوابیدم کلی هم کار دارم!مامانم هم داشت به دخترداییم میگفت خیلی خوب زندگی میکنه!!:))
مرسی خدا...