مننننننننننن

دلم میخواد موهایم را چتری بگذارم و همه شان را بریزم روس صورتم و بذارم از شالم بیرون توی گوشم هندزفری بگذارم با همین اهنگ دیگه دیره مازیار فلاحی و همین الان از خانه در این دل شب بزنم بیرون بروم پیاده همینطور ها کنم و بزنم توی خیابان تنهایی تنهایی بگذارم حتی هر عمله ای برایم بوق بزند محلش نگذارم شاید هم کل بیندازم ... 

کی میداند اینهمه پاکی چه دردی دعوا کرده است؟ 

دلم میخواهد تا صبح طی العرض کنم ... 

بروم و صبح شود و کسی دلتنگم نشود ... 

بروم همینطور موبایلم زنگ نخورد کسی دنبالم نگردد بروم همینطوری تا اخر دنیا ...یا تمام شدن من ...بروم اصلا همین امشب بروم بام تهران نرفته برم بالای بالا بروم لای برفها ...بخوابم کسی منتظرم نباشد کسی نفهمد بفهمد افسوس رفتنم را بخورد یا نه بمانم لای برفها بخوابم تا صبح تا مرز مردن بخوابم ... 

یا خیلی بروم بالای کوه پلاشت یا همچین جایی شب و دیوانگی ام را در این شبهای ماه کامل با تیری ام یکسان کنم و بپرم بالا از ان بالای بالا ... 

فردا خواهد شد نوزادانی به زمین دعوت میشود کسانی خوشحال میشوند و خدا همچنان امیدوار به خلق و خلقت و کسانی هم روانه ی روزمرگی ... 

جای خالی ام احساس نشود برای هیچ کس دلتنگ نشود کسی منتظرم نباشد مرگم تکانش ندهد بیحالش نکند افسوس ندهد ...خسته و دلتنگش نکند ...هیچ جرف نگفته و کار نکرده ای برایم نماند ! 

میدانم هیچ کس دردهایم را نخواهد دانست و این حس افسوس و حسرت و حسودی و این بیحوصلگی ها و این جای خالی و این اشکهای حال و لبخندهای مصنوعی عکس ها و خاطرات و اسم های محو و... 

روز مرگم کسی تکان نمیخورد !هیچ رسالتی معطلم نخواهد ماند هیچ کجای دنیا اب از اب تکان نخواهد خورد و نه زمینی به اسمان و نه بلعکس ! 

چه خوب که هیچ کس حسرت نبودنم را نخواهد خورد ... 

و هیچکس اشکی نخواهد ریخت ... 

و هیچ خرجی برایم نخواهد شد... 

و هیچ اکسیژنی هدر نخواهد رفت ... 

و هیچ روزی برایم تعطیل نخواهد شد... 

و من دیگر دلتنگ و دل گرفته و خسته و بیحوصله و ...نخواهم ماند و هیچ حرف و ارزویی و امیدی...

نظرات 1 + ارسال نظر
mahdi سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ http://aback.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد