دلم میخواهد بنویسم
بنویسم از طعم شکلات با ان رنگ زردی که دارد و طعم چای...
دلم میخواهد بپرسم چی شد مصدق و امیرکبیر و قائم مقام فراهانی بزرگ شدند اندازه ی یک ملت
میخوام مقاله را سرو ته کنم و بپرم روی پایان نامه ...
میخوام دوستی بیاید و حرف بزند ...
دلم میخواهد امشب باشد توی همین اینترنت کاش و ما چت میکردیم کاری که نکرده ام تا به حال ...دلم میخواست به راحتی میگذاشتم برود ...
دلم میخواست همه ی ارزوهایم را بنویسم ...همه ی دعاها و محرمی که برای من محرم نبود ...دلم میخواهد بگویم انچه فکر میکردیم الان نیست؟هست؟
دلم میخواهد برسم به تمام انچه توی ذهنم شده اند ایده ال و شاید نباشند و تنها خیالییییییییی باشد...